کمیک
#کمیک
گروه خوناشام های کیوت و خشن پارت 5
که یهو ....
با صدای یه نفر خشکم زد برگشتم و پشت سرم رو نگاه کردم یه ذره اشنا میومد . به قیافه اش دقت کردم اون ....اون جیمین بود .
ولی به روی خودم نیاوردم که شناختمش .
جیمین همینطور میومد به سمتم که سریع فرار کردم و رفتم تو اتاق و درو بستم و رفتم رو تخت نشستم .
باورم نمیشد که جیمین بود یعنی الان من تو خونه بی تی اس هستم؟ اخه خونشون چرا وسط این جنگل ترسناکه؟ و.....
کلی سوال تو ذهنم ایجاد شد تو همین فکرا بودم که یهو نفهمیدم چی شد خوابم برد
از زبون جیمین :
رفتم به اتاق اون دختر که ببینم حالش خوبه یا نه . ولی تو اتاقش نبود . که یهو صدای پای یه نفرو شنیدم . رفتم سالن .... دیدم اون دختر داره درو باز میکنه . داد زدم وایسا . خشکش زده بود و برگشت و نگاهم کرد خواستم برم سمتش که یهو فرار کرد و رفت تو اتاقش .
* تو ذهن جیمین
(واییییی این دیگه کیه؟ چقد کیوت و کوچولو با نمک بود . فک کنم عاشقش شدم اخه هر دفعه میبینمش قلبم انگار که میخواد از جاش در بیاد نمیدونم من عاشق چیه این دختر شدم؟شاید به خاطر)
* پایان ذهن جیمین
رفتم به سمت اتاقش و در زدم و صدایی نیومد وارد اتاق شدم دیدم عین یه گربه کوچولو کیوت ناز خوابیده بود . یهو احساس کردم که گشنمه و بوی خونم منو خیلی مست کرده خواستم برم و از گردنش خون بخورم که یهو یه بویی توجه ام رو جلب کرد اون دختر بوی هندونه و عسل میداد دلم نیومد از خونش بخورم برا همین بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون . رفتم طبقه ی پایین که با قیافه ی عصبانی 6 نفر مواجه شدم .(خودتون علامتارو که یادتونه طبق همون
× کجا بودی؟
~تو اتاق اون دختر بودم که بهش سر بزنم ببینم خوابه یا بیدار
&جیمینااا .... مطمئنی رفتی ببینی خوابه یا نه؟😎
~چیییی میگی واس خودت جی هوپ .....
×خیلی خب بس کنید و بیایید بریم بیرون برا اینکه خون جمع کنیم چون تا 2 ساعت دیگه دووم نمیاریم
همه اعضا باهم : باشه
نویسنده : اونا رفتن لباس پوشیدن و رفتن بیرون . تو همین موقع که اونا رفتن تو هم بیدار شدی و رفتی بیرون سرک کشیدی دیدی کسی نبود میخواستی فرار کنی که یاد قیافه ی جیمین افتادی با خودت گفتی بهتره بمونم ....
از زبون ا/ت :
بیدار شدم و دیدم کسی خونه نیس خواستم فرار کنم کا یاد قیافه ی جیمین افتادم و از رفتن پشیمون شدم . خودمم هم نمیدونم چرا پشیمون شدم .
رفتم تو اتاق یه دوش 15 مینی گرفتم و یه لباس راحتی ولی کیوت پوشیدم (عکسشون رو میزارم) یه دامن صورتی با یه لباس صورتی که روش عکس یه گیلاس کوچولو بود پوشیدم با یه جوراب سفید که تا بالای زانوم بود و یه کفش صورتی که مدل کتونی ولی پاشنه داشت پوشیدم . کلا ستم صورتی بود . یه ارایش ملیح و یه برق لبم زدم و موهام هم خشک کردم و پایین هاشونو حالت دادم . از نظر خودم خیلی کیوت شده بودم . رفتم پایین تو اشپز خونه رفتم و در یخچال رو باز کردم . باورم نمیشد . یه عالمه خوراکی خوشمزه بود . من یه ذره رامن واسه خودم درست کردم و با گوشیم نشستم فیلم های بی تی اس رو دیدم ....
که یهو .....
پایان پارت 5 🍉🍡🩷
شرمنده که جای حساس قطع کردم🍉🍡🩷
#manager_myung
https://eitaa.com/LOVEMEMOON
https://harfeto.timefriend.net/16943900250525
گروه خوناشام های کیوت و خشن پارت 5
که یهو ....
با صدای یه نفر خشکم زد برگشتم و پشت سرم رو نگاه کردم یه ذره اشنا میومد . به قیافه اش دقت کردم اون ....اون جیمین بود .
ولی به روی خودم نیاوردم که شناختمش .
جیمین همینطور میومد به سمتم که سریع فرار کردم و رفتم تو اتاق و درو بستم و رفتم رو تخت نشستم .
باورم نمیشد که جیمین بود یعنی الان من تو خونه بی تی اس هستم؟ اخه خونشون چرا وسط این جنگل ترسناکه؟ و.....
کلی سوال تو ذهنم ایجاد شد تو همین فکرا بودم که یهو نفهمیدم چی شد خوابم برد
از زبون جیمین :
رفتم به اتاق اون دختر که ببینم حالش خوبه یا نه . ولی تو اتاقش نبود . که یهو صدای پای یه نفرو شنیدم . رفتم سالن .... دیدم اون دختر داره درو باز میکنه . داد زدم وایسا . خشکش زده بود و برگشت و نگاهم کرد خواستم برم سمتش که یهو فرار کرد و رفت تو اتاقش .
* تو ذهن جیمین
(واییییی این دیگه کیه؟ چقد کیوت و کوچولو با نمک بود . فک کنم عاشقش شدم اخه هر دفعه میبینمش قلبم انگار که میخواد از جاش در بیاد نمیدونم من عاشق چیه این دختر شدم؟شاید به خاطر)
* پایان ذهن جیمین
رفتم به سمت اتاقش و در زدم و صدایی نیومد وارد اتاق شدم دیدم عین یه گربه کوچولو کیوت ناز خوابیده بود . یهو احساس کردم که گشنمه و بوی خونم منو خیلی مست کرده خواستم برم و از گردنش خون بخورم که یهو یه بویی توجه ام رو جلب کرد اون دختر بوی هندونه و عسل میداد دلم نیومد از خونش بخورم برا همین بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون . رفتم طبقه ی پایین که با قیافه ی عصبانی 6 نفر مواجه شدم .(خودتون علامتارو که یادتونه طبق همون
× کجا بودی؟
~تو اتاق اون دختر بودم که بهش سر بزنم ببینم خوابه یا بیدار
&جیمینااا .... مطمئنی رفتی ببینی خوابه یا نه؟😎
~چیییی میگی واس خودت جی هوپ .....
×خیلی خب بس کنید و بیایید بریم بیرون برا اینکه خون جمع کنیم چون تا 2 ساعت دیگه دووم نمیاریم
همه اعضا باهم : باشه
نویسنده : اونا رفتن لباس پوشیدن و رفتن بیرون . تو همین موقع که اونا رفتن تو هم بیدار شدی و رفتی بیرون سرک کشیدی دیدی کسی نبود میخواستی فرار کنی که یاد قیافه ی جیمین افتادی با خودت گفتی بهتره بمونم ....
از زبون ا/ت :
بیدار شدم و دیدم کسی خونه نیس خواستم فرار کنم کا یاد قیافه ی جیمین افتادم و از رفتن پشیمون شدم . خودمم هم نمیدونم چرا پشیمون شدم .
رفتم تو اتاق یه دوش 15 مینی گرفتم و یه لباس راحتی ولی کیوت پوشیدم (عکسشون رو میزارم) یه دامن صورتی با یه لباس صورتی که روش عکس یه گیلاس کوچولو بود پوشیدم با یه جوراب سفید که تا بالای زانوم بود و یه کفش صورتی که مدل کتونی ولی پاشنه داشت پوشیدم . کلا ستم صورتی بود . یه ارایش ملیح و یه برق لبم زدم و موهام هم خشک کردم و پایین هاشونو حالت دادم . از نظر خودم خیلی کیوت شده بودم . رفتم پایین تو اشپز خونه رفتم و در یخچال رو باز کردم . باورم نمیشد . یه عالمه خوراکی خوشمزه بود . من یه ذره رامن واسه خودم درست کردم و با گوشیم نشستم فیلم های بی تی اس رو دیدم ....
که یهو .....
پایان پارت 5 🍉🍡🩷
شرمنده که جای حساس قطع کردم🍉🍡🩷
#manager_myung
https://eitaa.com/LOVEMEMOON
https://harfeto.timefriend.net/16943900250525
۴.۵k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.