امشب اجازه اش را از خدا میگیرم

امشب اجازه اش را از خدا میگیرم
نامه های من
باید جور دیگری آغاز شود

"به نام چشم های بخشنده و مهربانت"

#علی_سلطانی
دیدگاه ها (۱)

تار و پود هستیم بر باد رفت، اما نرفتعاشقی ها از دلمدیوانگی ه...

صبح که بیدار میشوم فراموش میکنم دوری،نیستی، ندارمت یا رفتار ...

یک نفر هست ؛که خودش نیست ولی خاطره اش ،صبحِ هر روز مرا ،سخت ...

می خواستم کمیفقط کمیدوستت داشته باشماز دستم در رفت!!عاشقت شد...

خاک تو سرتون خاک عالم تو سر مسئولانی که کشورو شیعه نشین کشور...

سلام ، ضربدرهایی که اول جمله های این پست زدم یعنی همچین پست ...

در آخرین نامه برایش نوشتم:دلم با رفتن نبود، اما راهِ دیگری ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط