پارت ۴۶
پارت ۴۶
با مظلوم ترین حالت ممکن گفتم و زخم دستم رو براش به نمایش گذاشتم
کوک با دیدن زخم خونی دستم اخمش پر رنگ تر شد
- دکتر رو خبر کن ، تو اتاقمه
با شنیدن جمله ای که کوک به خدمتکار گفت خوشحال شدم ولی سعی کردم خوشحالی مو نشون ندم
همه چیز داشت طبق نقشم پیش میرفت و این عالی بود ..
یه کم خودمو برای کوک لوس کردم و خودمو تو بقلش جا دادم
+ درد میکنه
- هیش ... الان خوب میشه ، باید مراقب باشی مگه بهت نگفتم به اموال من آسیب نزن ..
درسته من جزای از اموال کوک به حساب میومدم
+ یهویی شد
- تنبیهت سر جاشه ، نمی خوای سریه بعد همچین اتفاقی بیوفته ..
+ اوهوم
همون لحظه دکتر وارد اتاق شد و به سمت من اومد و نگاهی به دستم انداخت
# باید بزاریمش رو تخت
با دستور دکتر کوک بهم کمک کرد تا بلند شم و روی تخت بشینم
# جعبه ی کمک های اولیه و کیف من رو بیار
خدمتکار ها از اتاق بیرون رفتن و وسایلی که گفته بود رو آوردند
# باید بخیه بخوره
بخیه فک کنم خیلی زیاده روی کردم
- زخمش خیلی عمیقه ؟
# نه ، برو بیرون جانگ کوک ، میدونم هنوز به خونو خون ریزی عادت نداری
منظورش چیه ؟ هر چی که هست فقط و فقط دکتر و کوک ازش خبر دارن
کوک با کلافگی سری تکون داد و از اتاق بیرون رفت
دکتر وسایل مورد نظرش رو روی تخت گذاشت و مشغول تمیز کردن زخم دستم شد
+ شما دکتر عمومی هستید ؟
با سوال من سرش رو بالا آورد
# مهمه ؟
+ فقط کنجکاو بودم
# تو این عمارت کنجکاوی کار دستت میده ، مراقب حرف هایی که میزنی باش
خواستم جوابی بدم که با ریختن آلکل رو دستم سوزش بدی رو حس کردم و چشم هامو رو هم فشار دادم
# این جای زخم گلدون نیست
+ چی ؟
با تعجب بهش نگاه کردم
# من دکترم ، تشخیص میدم که چه برشی ، چه عمقی برای چه نوع زخمیه بیا حاشیه نریم از من چی میخوای ؟ ....
پایان پارت ۴۶
لطفا لایک کنید ♥️🙏
با مظلوم ترین حالت ممکن گفتم و زخم دستم رو براش به نمایش گذاشتم
کوک با دیدن زخم خونی دستم اخمش پر رنگ تر شد
- دکتر رو خبر کن ، تو اتاقمه
با شنیدن جمله ای که کوک به خدمتکار گفت خوشحال شدم ولی سعی کردم خوشحالی مو نشون ندم
همه چیز داشت طبق نقشم پیش میرفت و این عالی بود ..
یه کم خودمو برای کوک لوس کردم و خودمو تو بقلش جا دادم
+ درد میکنه
- هیش ... الان خوب میشه ، باید مراقب باشی مگه بهت نگفتم به اموال من آسیب نزن ..
درسته من جزای از اموال کوک به حساب میومدم
+ یهویی شد
- تنبیهت سر جاشه ، نمی خوای سریه بعد همچین اتفاقی بیوفته ..
+ اوهوم
همون لحظه دکتر وارد اتاق شد و به سمت من اومد و نگاهی به دستم انداخت
# باید بزاریمش رو تخت
با دستور دکتر کوک بهم کمک کرد تا بلند شم و روی تخت بشینم
# جعبه ی کمک های اولیه و کیف من رو بیار
خدمتکار ها از اتاق بیرون رفتن و وسایلی که گفته بود رو آوردند
# باید بخیه بخوره
بخیه فک کنم خیلی زیاده روی کردم
- زخمش خیلی عمیقه ؟
# نه ، برو بیرون جانگ کوک ، میدونم هنوز به خونو خون ریزی عادت نداری
منظورش چیه ؟ هر چی که هست فقط و فقط دکتر و کوک ازش خبر دارن
کوک با کلافگی سری تکون داد و از اتاق بیرون رفت
دکتر وسایل مورد نظرش رو روی تخت گذاشت و مشغول تمیز کردن زخم دستم شد
+ شما دکتر عمومی هستید ؟
با سوال من سرش رو بالا آورد
# مهمه ؟
+ فقط کنجکاو بودم
# تو این عمارت کنجکاوی کار دستت میده ، مراقب حرف هایی که میزنی باش
خواستم جوابی بدم که با ریختن آلکل رو دستم سوزش بدی رو حس کردم و چشم هامو رو هم فشار دادم
# این جای زخم گلدون نیست
+ چی ؟
با تعجب بهش نگاه کردم
# من دکترم ، تشخیص میدم که چه برشی ، چه عمقی برای چه نوع زخمیه بیا حاشیه نریم از من چی میخوای ؟ ....
پایان پارت ۴۶
لطفا لایک کنید ♥️🙏
۸۴.۶k
۲۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.