پارت

پارت ۴۷
+ میشه... میشه چیزی به کوک نگی ؟
# من حرفی نمیزنم ولی اون باهوش تر از این حرف هاست مطمئنم تا الان فهمیده که این زخم عمدی بوده
+ پس چرا ..
# به روت نیاورده ؟ چون منتظره ببینه با این کارا به کجا میرسی و چه چیزی رو می خوای بدست بیاری ، جانگ کوک مثل پسر نداشتمه مثل کف دستم ازش شناخت دارم ..
دکتر سوزنی رو صد عفونی کرد و به دست گرفت
# سوالت رو بپرس جواب میدم البته تا آخر بخیه زدنم بعدش جز یک دکتر ساکت و غربیه چیزی نیستم ...
شروع کردم به پرسیدن سوالام تا زمان کم نیارم
+ کوک چرا تنهاست ؟ چرا عجیبه ؟ اون اتاق پر از وسایل بیمارستان و پر از پوشه چیه ؟ چرا انقدر مرموزه ؟ چرا ..
با فوروارد رفتن سوزن نفسم بند اومد و سوالاتم رو نصفه گذاشتم
دکتر لب باز کرد
# پسر خوبیه ، نمی تونم تمام راز های زندگیش رو بهت بگم ولی میخوام بدونی تنهایی بیش از حد و فشار زندگی این بلا رو سرش آورده، اون اون اوایل قسم خورد که زندگی رویایی رو برای خودش رقم بزنه که نتیجش رو هم داری میبینی جانگ کوک خیلی باهوشه ، خیلی ، نمی تونی دورش بزنی !
با این که درد زیادی داشتم سعی کردم به تمام حرف هاش گوش بدم
# جانگ کوک یه عالمه رمزو راز داره ، ازت می خوام تسلیم نگاهش نشی هیچ وقت نباید با نگاه کردن به چشماش زندگیت رو بازی من ایمان دارم که تو میتونی اون رو تغییر بدی
و آخرین گره ی بخیه رو زد
چرا همه راجب چشم های کوک حرف میزنن ؟
مگه تواون چشم ها چی داشت ؟
+ دکتر خواهش میکنم دلیلش رو بهم بگو تو حتی یه سوال من رو هم درست جواب ندادی
در حال جمع کردم وسایلش بود که لبخندی زد
# فکر کنم بخیه زدنم تموم شده مجبور نیستم به سوالاتت جواب بدم
+ لطفا خواهش میکنم
در حال خروج از اتاق بود که نگاهی بهم انداخت
پایان پارت ۴۷
لایک کنید لطفا ♥️🙏
دیدگاه ها (۱)

پارت ۴۸ # بهتره صداش کنم دکتر جانگ کوک با همون لبخندش مکثی ک...

پارت ۵۰ بچه ها وقتی آپ میکنم کیفیتش میاد پایین ولی خوب این ط...

پارت ۴۶ با مظلوم ترین حالت ممکن گفتم و زخم دستم رو براش به ...

پارت ۴۵چهار وعده پشت سر هم تنها بودم و جانگ کوک رو حتی برای ...

آغوش گرم پارت ۱:اون روز جیمین با شوگا دعواش شده بود برای همی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط