فن فیک جونگکوک عشق زوری پارت ۳
فن فیک جونگکوک عشق زوری پارت ۳
+ از اتاق امدم بیرون یا خدا این خونه ایه یا عمارته
-امدی ههههه چقدر برات گوشاده
+ هههه و مرز میخواستی لباسامو جر ندی
-خوب باشه حالا صبحانه خوردی
+نه
-پس بیا سر میز بخور
+ باشه رفتم سر میز چه صبحونه های لاکچری میخورن صبحانه خوردم
ببخشید الان اتاق من کجایه
-به آجوما میگم نشونت بده
+همراه آجوما رفتیم بالا اتاقمو بهم نشون داد رفتم روی تخت خیلی خوابم میومد ولی اول رفتم دوش گرفتم بعدش رفتم خوابیدم من که لباس ندارم خودش جر داده خودش هم میره پول میده خواب رفتم بعد با صدای آجوما از خواب پاشدم رفتم پایین به جنگکوک گفتم من بعد از نهار میخوام برم لباس بگیرم همرام بیا و پولاتوهم آماده کن
-باشه خوردی باهم میریم
غذامو خوردم رفتیم برای ا.ت لباس بخریم
بعد از یک ساعت از پاساژ امدیم بیرون +سوار ماشين شدیم و رفتیم عمارت جونگکوک
-شب مهمون داریم کاراتو بکن
+ باشه حالا کیا میان
-دوستام با زناشون همه زن دارن ولی نامزد مارو نگاه
+همینه که هست میخواهی بخواه نمیخواهی هم نخواه
-عه اینجوریاست باشه خودت خواستی بغلش کردم و بردمش توی اتاق
+چکار میکنی
-هیچی میخوام درس عبرت بشه برات
+جنگکوک میومد جلوه منم میرفتم عقب تا خوردم به دیوار راه دیگه ای نداشتم لباشو کوبوند روی لبام نميدونم چراوقتی بهم نزدیک میشه حس عجیبی پیدا میکنم همکاری کردم بهش جايزه هم دادم زبونمو توی دهنش چرخوندم یک لبخندی زد و به کارش ادامه داد بعد۱۰ مین ولم کرد
-به به خوب بلدی ها
+ اره دیگه ما اینیم
-لبای خوشمزه ای داری آدم دلش نمیاد ولش کنه
+ پرتم کرد روی تخت لباشو کوبوند روی لبام ولم نمیکرد بعد ۱۵ مین ولم کرد -بیب نظرت درباره یک پچه چیه ها
+ الان نه مهمونا الان میان ما هنوز کارامونو نکردیم بزار برای بعد
-باشه
شرط ۷ تا لایک و ۵ تا کامنت
+ از اتاق امدم بیرون یا خدا این خونه ایه یا عمارته
-امدی ههههه چقدر برات گوشاده
+ هههه و مرز میخواستی لباسامو جر ندی
-خوب باشه حالا صبحانه خوردی
+نه
-پس بیا سر میز بخور
+ باشه رفتم سر میز چه صبحونه های لاکچری میخورن صبحانه خوردم
ببخشید الان اتاق من کجایه
-به آجوما میگم نشونت بده
+همراه آجوما رفتیم بالا اتاقمو بهم نشون داد رفتم روی تخت خیلی خوابم میومد ولی اول رفتم دوش گرفتم بعدش رفتم خوابیدم من که لباس ندارم خودش جر داده خودش هم میره پول میده خواب رفتم بعد با صدای آجوما از خواب پاشدم رفتم پایین به جنگکوک گفتم من بعد از نهار میخوام برم لباس بگیرم همرام بیا و پولاتوهم آماده کن
-باشه خوردی باهم میریم
غذامو خوردم رفتیم برای ا.ت لباس بخریم
بعد از یک ساعت از پاساژ امدیم بیرون +سوار ماشين شدیم و رفتیم عمارت جونگکوک
-شب مهمون داریم کاراتو بکن
+ باشه حالا کیا میان
-دوستام با زناشون همه زن دارن ولی نامزد مارو نگاه
+همینه که هست میخواهی بخواه نمیخواهی هم نخواه
-عه اینجوریاست باشه خودت خواستی بغلش کردم و بردمش توی اتاق
+چکار میکنی
-هیچی میخوام درس عبرت بشه برات
+جنگکوک میومد جلوه منم میرفتم عقب تا خوردم به دیوار راه دیگه ای نداشتم لباشو کوبوند روی لبام نميدونم چراوقتی بهم نزدیک میشه حس عجیبی پیدا میکنم همکاری کردم بهش جايزه هم دادم زبونمو توی دهنش چرخوندم یک لبخندی زد و به کارش ادامه داد بعد۱۰ مین ولم کرد
-به به خوب بلدی ها
+ اره دیگه ما اینیم
-لبای خوشمزه ای داری آدم دلش نمیاد ولش کنه
+ پرتم کرد روی تخت لباشو کوبوند روی لبام ولم نمیکرد بعد ۱۵ مین ولم کرد -بیب نظرت درباره یک پچه چیه ها
+ الان نه مهمونا الان میان ما هنوز کارامونو نکردیم بزار برای بعد
-باشه
شرط ۷ تا لایک و ۵ تا کامنت
۳.۶k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.