پارت سوم رمان مافیا جئون
پارت سوم رمان مافیا جئون:
اصلا به من چه چرا من حسودی میکنم.
-: بیبی بیا بریم تو اتاقم
مانا: باشه ددی جونم.
اه اه اه چندششششش خدا خفت کنه مانای کثیف. الدنگگگگ.
ویو نویسنده
مانا و کوک رفتن تو اتاق و شروع کردن به کارهای خاک بر سری.
(اگه میخواید جاهای بد مانا و کوک و بنویسم بگید البته مانا زیاد مهم نیست قسمت ات و کوک مهمه که مینویسمش)
بعد از کلی اهم اهم مانا و کوک اومدن بیرون
-: ات برو اتاق منو تمیر کن زودباش.
ات میره تو اتاق و یا ابوالفضل این همه کاندوم وی وی وی.
+: اههه چندششش اینا خیلی کثیفن
-: چیزی گفتی؟
+: نه من چیزی نگفتم.
شروع کرد به جمع کردن کاندوم ها بعد از جمع کردنشون.
+: تموم شد ارباب میتونم برم دیگه؟
-: بله
ات از اتاق اومد بیرون.
ویو کوک
اه اون دختره مانا چند بار کرده چقدر گشاد بود.
من بخاطر اینکه بفهمم یوجین چه نقشه هایی داره(یوجین بزرگترین دشمن جونگکوک) باهاش رل زدم مگرنه اصلا خوشم از این مانا نمیاد به وقتش کارشو میسازم یجوری که خودشم نفهمه از کجا خورده ههه.
ات و به اینجا اوردم که خدمتکارم باشه اما پدرش زنگ زد و گفت تا یه ماه دیگه پول منو میده و منم ات به خانواده اش پس میدم دختره ی بیچاره حتما ازم خیلی متنفره حقم داره متنفر باشه من اونو از خانواده اش دور کردم.
(یک هفته بعد)
-: اجوما و ات و بقیه خدمتکارا من یه هفته میخوام برم ماموریت ایتالیا پس براتون بادیگارد و محافظ میزارم اگه یوجین بهتون حمله کرد برید مخفی بشید زیرزمین....
ادامه دارد....
نویسنده: GHP
اصلا به من چه چرا من حسودی میکنم.
-: بیبی بیا بریم تو اتاقم
مانا: باشه ددی جونم.
اه اه اه چندششششش خدا خفت کنه مانای کثیف. الدنگگگگ.
ویو نویسنده
مانا و کوک رفتن تو اتاق و شروع کردن به کارهای خاک بر سری.
(اگه میخواید جاهای بد مانا و کوک و بنویسم بگید البته مانا زیاد مهم نیست قسمت ات و کوک مهمه که مینویسمش)
بعد از کلی اهم اهم مانا و کوک اومدن بیرون
-: ات برو اتاق منو تمیر کن زودباش.
ات میره تو اتاق و یا ابوالفضل این همه کاندوم وی وی وی.
+: اههه چندششش اینا خیلی کثیفن
-: چیزی گفتی؟
+: نه من چیزی نگفتم.
شروع کرد به جمع کردن کاندوم ها بعد از جمع کردنشون.
+: تموم شد ارباب میتونم برم دیگه؟
-: بله
ات از اتاق اومد بیرون.
ویو کوک
اه اون دختره مانا چند بار کرده چقدر گشاد بود.
من بخاطر اینکه بفهمم یوجین چه نقشه هایی داره(یوجین بزرگترین دشمن جونگکوک) باهاش رل زدم مگرنه اصلا خوشم از این مانا نمیاد به وقتش کارشو میسازم یجوری که خودشم نفهمه از کجا خورده ههه.
ات و به اینجا اوردم که خدمتکارم باشه اما پدرش زنگ زد و گفت تا یه ماه دیگه پول منو میده و منم ات به خانواده اش پس میدم دختره ی بیچاره حتما ازم خیلی متنفره حقم داره متنفر باشه من اونو از خانواده اش دور کردم.
(یک هفته بعد)
-: اجوما و ات و بقیه خدمتکارا من یه هفته میخوام برم ماموریت ایتالیا پس براتون بادیگارد و محافظ میزارم اگه یوجین بهتون حمله کرد برید مخفی بشید زیرزمین....
ادامه دارد....
نویسنده: GHP
- ۲.۳k
- ۰۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط