پارت ۱۴

پارت ۱۴
بوسه ای از تو 😍🙊
جین:اگه میخوای بخواب.
لیا: باشه.
(پرش زمانی)
[۸ساعت بعد]
میرسیم آمریکا.
لیا: من میرم چیزی بخرم.
جین: باشه.
نامجون: باشه ولی حواست باشه.
لیا:باشه.
وی:😉
میرم دم سوپری.
لیا: ولم کنید.(با داد)
وی: چی! صدای لیا بود؟
جین: اره فکر کنم.
نامجون: اون لیاست.
لیا: کمک............
دهنم و بستن و سوار ماشینم کردن .
(پرش زمانی)
لیا: من کجام.؟
یه پسری میاد خیلی خوشگله .
لیا: اسمت چیه؟( ادمین: قرار بمیری بعد اسمش و می‌پرسی😑)
پسره: یوجین.
لیا: یوجین؟
یوجین: اره.
لیا: من کجام؟
یوجین: تو گروگان منی.
لیا: چی؟
یوجین: یعنی قرار تو حالا حالا ها پیش من مهمون باشی.( خنده شیطانی)
لیا: چی؟ نه امکان ندارد.
یوجین: چرا داره(با داد)
از اتاق می‌ره بیرون.
(پرش زمانی)
جین: لیاااااااا.
وی: چرا نیست .
نامجون: بچه ها یه چیزی پیدا کردم.
وی: چی؟
نامجون : گوشی لیا.
جین: یکی داره زنگ میزنه.
نامجون: نوشته بابا.
وی: جواب بده.
جین جواب میده.
جین: الو!
آقای پارک: شما؟
جین: من دوست لیام.
آقای پارک: لیا کجاست؟
همه چیز رو برای آقای پارک تعریف میکنم.
آقای پارک تعجب می‌کنه و میگه.......
آقای پارک: دختر منو پیدا میکنید وگرانه.....
جین: چشم.
آقای پارک: من دوتا از معمور هامو می‌فرستم تا کمکتون کنن.
جین: چشم.