پارت

#پارت_66

حالا اگ به من گفتن دقیقا چیشده ، هل رفتیم تو که دیدیم اهورا خان عصبی رو مبل نشسته ، بدجور نگا میکرد ، انگار میخواس نصفمون کنه ...

× کدوم کوری بودید

+ پدر بزرگ بخدا یه راست اومدیم اینجا

× بسه دیگه ، اگ یه راست اومدید پ چرا دیر اومدید ؟

داشتن حرف میزدن که کم کم صداشون واسم نامفهموم شد ، سرم گیج رفتو افتادم ...



چشامو که باز کردم توی یه اتاق خیلی قشنگ بودم ، ساحل کنارم روی تخت خوابیده بود ... فک کنم اتاق خودش بود ...

بهش خیره شدم ، به دختری که چن وقته شده همه چیزم ، اروم دستمو نوازش وار روی سرش کشیدم که یهو هول از خواب پرید ...


+، چی .. چی شدع ؟

- چیزی نی اروم باش

+ خب دیونه چرا ادمو اینطوری بیدار میکنی

- نمیخواسم بیدار بشی

+ حالا که شدم ، خب بهتری

- ارع خوبم

+ از این خوبم کشکیا تحویلم نده ها

- خب یکم درد دارم ولی خوبم

+ چی کنم حالت خوب بشه

- باشی حالم خوبه

+ اوه اوه حرفای عاشقانم که بلدی

- بعله دیگه چی فک کردی

یهو از گونم بوسیدو ...

+ والا من که فک نکردم فقط عاشقت شدم

- داری دیونم میکنیا حواست هست ...
دیدگاه ها (۰)

#پارت_67یه نگا بهمو کردو از تخت رف پایین ...+ اوم حواسم هس ....

#پارت_68ساحلو پرهام دنبال هم میکردن، که یهو پدر ساحل اومد تو...

#پارت_65تمام حرفاشو با داد میزد ، انگار طبق معمول گند زده بو...

#پارت_64یه جور چپ چپ بهم نگا کرد که به عقل خودم شک کردم ... ...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۸#

Part:۱۴_______________________________(صبح)لونا "صبح با صدای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط