پارت

#پارت_65


تمام حرفاشو با داد میزد ، انگار طبق معمول گند زده بودم ... من واقعا دلم نمیخواد ساحلو از دست بدم....

- ببخشید ، دیگه همچین حرفی نمیزنم


+ مگه فقط حرف زدنه تو نباید بهش فکرم بکنی ، اصلا چی فک کردی با خودت ؟؟؟؟

- اروم باش من دیه کلا راجب این موضوع فکرم نمیکنم ، ببخشید

اشکاس همینطور از چشای قشنگش میریختن .... دیدن اشکاش آتیشم میزد ... توی بغل گرفتمشو دستمو نوازش وار روی سرش کشیدم ...


- دیگه به هیچی فک نکن من تنهات نمیزارم .. دوست دارم

+ منم همینطور

- وقتی اینطوری میگی یعنی فقط حرف منو تایید کردی ...


+ دوست دارم اونم خیلیییی

از توی بغلم جدا شد و فاصله رو از بین برد :)


سوار ماشین شدیم و رفتیم عمارت ... هنین که رفتیم داخل پرهام بدو بدو اومد سمتمون ...


× گاوتون زاییده کدوم گوری بودید؟؟؟

ساحل جوابشو داد

+ توی راه بودیم

× دیر کردید خواهر من پدر بزرگ اعصاب ندارع

+ یا خود خدا

- چیشده

+، هیچی بدبخت شدیم.، دیر کردیمممم
دیدگاه ها (۳)

#پارت_66حالا اگ به من گفتن دقیقا چیشده ، هل رفتیم تو که دیدی...

#پارت_67یه نگا بهمو کردو از تخت رف پایین ...+ اوم حواسم هس ....

#پارت_64یه جور چپ چپ بهم نگا کرد که به عقل خودم شک کردم ... ...

#پارت_63 تفنگشو در اوردو سمتمون گرف خواست شلیک کنه بهم که ...

پارت ۱۰ فیک مرز خون و عشق

پارت ۷۳ فیک ازدواج مافیایی

جیمین فیک زندگی پارت ۴۰#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط