یادم می آید

یادم می آید ...
آن روز که رفتی ...
نمیدانم چه طور شد ...
میان همهمه ی این شهر شلوغ من گم شدم ...
شکستم ...
خم شدم ولی هیچکس نفهمید.
دیدگاه ها (۲)

رفتن که همیشه دست تکان دادن نیست ...رفتن همیشه باخداحافظ گفت...

کاش دردآنقدر کوچک میشدکه پشت میز یک کافه ، می نشستچای می خور...

😉 😉

ساعت اتاق را خوابانده ام !بی کوک ، بدون باطریتا حتی هوس یک ث...

السلام علیک یا امام انس وجن ع

دل تنگ که میشوم ، دل تنگ نگاهت که میشوم ، دل تنگ صدایت که م...

با حالتی نزار گرفتارِ خود شدمبا چشم اشکبار گرفتارِ خود شدمگر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط