دل تنگ که میشوم دل تنگ نگاهت که میشوم دل تنگ ...
دل تنگ که میشوم ، دل تنگ نگاهت که میشوم ، دل تنگ صدایت که میشوم ، آخ ، صدایت زیباترین سمفونی دنیا بود به وقت شنیدن . خنده های شیرینت را که به یاد می آورم ، به عکست که روی تاقچه دلم گذاشته ام نگاه میکنم. عکست جواب خنده های مرا میدهد. با او ساعت ها حرف میزنم تا یادم نرود پشت این عکس من چقدر در اقیانوس نگاهت غرق شده ام و ساعت ها به موسیقی صدایت که اسمم را صدا میزد گوش داده ام و از شنیدنش هزار بار مرده ام و زنده شده ام. حالا اما ندارمت. در همه جای این شهر شلوغ ، در میان تمام آدمیان ردی از تو را پیدا میکنم. در هر نگاهی ، در هر خنده ای ، در هر صدایی. تو را در میان تمام آدم ها میبینم اما تو نیستی. تو نیستی و من هر صبح نقاب آدم های سرخوش را میزنم و با صدای بلند میخندم تا دست این دلقک غمگین در سیرک بزرگ شهر ، رو نشود. شب که شد ، به سلول تنهایی خودم که آمدم ، گریه های تمام روزم را روی صورت رخت خوابم بالا می آورم و زیر گوشِ عکست می گویم : لااقل یه امشب رو به خوابم بیا ...
#علی_والی
#علی_والی
- ۱۷.۲k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط