یه سکوت سنگین توی اتاق بود کای روبه روی کازوتورا که روی ت

یه سکوت سنگین توی اتاق بود کای روبه روی کازوتورا که روی تخت بود دستاشو گرفته بود
کازوتورا:کای..چرا منو بوسی-
کای:هیی هیی کازوتورا ببین اون اتفاق... خب.. راستش من
کازوتورا با چشمای کمی نیمه باز و کای هم مثل کازوتورا هردو با هم
هردو:عاشقت شدم!
هردوتاشون از حرفشون تعجب کردن ولی بعد کای یه تک خنده ملایمی کرد و کازوتورا هم یه لبخند ریز زد و به سمت چپش چشم دوخت و کمی سرخ شد
کای اروم صورتشو جلو اورد و چشماش به لبای کازوتورا خیره بود و کازوتورا هم اروم روی تخت نشست و صورتش حالا نزدیک تر بود کای دستشو گذاشت کنار صورت کازوتورا
کای:کازوتورا نمیدونم چطوری..ولی...
کازوتورا:میدونم کای...
خواستن همو ببوسن که در با یه لگد محکم باز شد و دیگو با حرکاتی مانند دارایی دیوانه وارد شد
دیگو:اااااگگگننننننسسسسسسس کووووجایییییییی کله بنفش عینکیییی خواستم بگ-*چشماشو که باز کرد دید کای و کازوتورا وحشت زده و برزخی از هم جدا شدن و بهش زل زدن*
دیگو:عههههه شماها اینجایین؟!
کای:ککککک... صصصککششششش چراااا بی هوا میاییی تووووووووو
کازوتورا قلبش اومد تو کو.. چیز حلقش
دیگو:پس چیکار کنم در بزنم؟!
کای:خب اره ک... صمغز روانی
دیگو:حالا مگه چیکار میکردین؟! یجوری عصبانی انگار نباید بدونم چه خبره؟!*یه نگاه به کازوتورا و کای کرد*اهاااااااا....
کای:نه.. نه نه نههههه گمشو بیرون کو...نیییییییییی
دیگو هم از اینکه کای یهویی شمشیر جومونگ رو نکنه بکنه تو کو... نش در رفت
کل شرکت:ಠಿ_ಠ
دیگو هم با خنده رفت بیرون
کازوتورا از یکم خجالت زده شد و پشت گردنشو با دستش کمی خاروند
کای هم به دیوار تکیه داد و نگاهش رو به یه گوشه از اتاق داد بعد مدتی دوباره اتاق جو سنگینی گرفت که...

(خب بعد مدت ها اینو نوشتم برای پارت بعد 18 لایک)
دیدگاه ها (۴)

https://wisgoon.com/i_devilخب امروز یه سوژه جدید داریم!! داو...

اینم عکس چتایی که فالورم با این مرتیکه قو.رومسار ک.صکش ک.یری...

ماموران پاکسازی

(جدی نمیتونم انقد ادرنالین بدنم زیاده هنوز نمیدونم چرا دنبال...

"شراب سرخ" Part: ⁷ویو کایبا کمک افراد عمارت و یکم خون و خون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط