رمان قهرمان زندگی من پارت ۷
💔🕸💔🕸💔🕸💔🕸💔
#قهرمان_زندگی_من [🕸💔]
#پارت_⁷ [🕸💔]
ماری- تو قهرمان زندگی منی.
- من؟
ماری- اره...
بغض کرده بود شروع کرد به گریه کردن.
ماری- تو... منو از تنهایی نجات دادی شدو.. من تو رو خیلی دوست دارم.
نمیدونم چی بگم..
فقط بلند میشم میام روی تخت کنارش میشینم.
اروم میگم: گریه نکن..
بد تر گریه میکنه.
ماری- دوستام فهشم میدن مسخره ام میکنن قلب منو زیر پاهاشون له میکنن من.... من...
گریه میکنه.
- من واقعا نمیدونم چی بگم ماری...
ماری- تو نیازی نیست چیزی بگی شدو. من فقط دوست دارم مثل تو باشم.
- مثل من؟
ماری- اره.
بلند شدم.
هنوز اروم اشک میریخت و گریه میکرد.
- حالا بلند شو اشکاتو پاک کن باید بریم یه جایی.
چشماشو مالید: کجا؟
- تو پاشو.
ماری- باشه.
این دختر واقعا به من علاقه داره! فکر کردن بهش خجالت زده ام میکنه.. یه دختر... طرفدار من باشه؟
💔🕸💔🕸💔🕸💔🕸💔
#قهرمان_زندگی_من [🕸💔]
#پارت_⁷ [🕸💔]
ماری- تو قهرمان زندگی منی.
- من؟
ماری- اره...
بغض کرده بود شروع کرد به گریه کردن.
ماری- تو... منو از تنهایی نجات دادی شدو.. من تو رو خیلی دوست دارم.
نمیدونم چی بگم..
فقط بلند میشم میام روی تخت کنارش میشینم.
اروم میگم: گریه نکن..
بد تر گریه میکنه.
ماری- دوستام فهشم میدن مسخره ام میکنن قلب منو زیر پاهاشون له میکنن من.... من...
گریه میکنه.
- من واقعا نمیدونم چی بگم ماری...
ماری- تو نیازی نیست چیزی بگی شدو. من فقط دوست دارم مثل تو باشم.
- مثل من؟
ماری- اره.
بلند شدم.
هنوز اروم اشک میریخت و گریه میکرد.
- حالا بلند شو اشکاتو پاک کن باید بریم یه جایی.
چشماشو مالید: کجا؟
- تو پاشو.
ماری- باشه.
این دختر واقعا به من علاقه داره! فکر کردن بهش خجالت زده ام میکنه.. یه دختر... طرفدار من باشه؟
💔🕸💔🕸💔🕸💔🕸💔
۶.۱k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.