پادشاه(پارت ۱۲)
پادشاه(پارت ۱۲)
سوهوویو:
رفتیم تو هیچی تبود ولی یه انبار بود که کلا سطل بود من اونا رو پاره کردم تا ببینم سوآ کجاست همچنین سو جون هم داشت سوآ رو صدا میزد هیچی نبود تو سطل ها که یه دفه صدای گریه اومد سطل ها رو زدم کنار دیدم بله سوآ خانوم اینجان کمکش کردم تا بلد شه
سوهو: سوآ خوبی ؟
سوآ: آره
همون مرده که سوآ رو خریده بود شمشیرش رو در آورد رو گذاشت رو گردن و گفت : کارت خوب بود
می خواست سوهو رو بزنه که ته جلوش رو گرفت
ته: داری چیکار میکنی بی***
با چند نفر دسگیرش کرد و برد زندان
ته: خانم سوآ میهو اینجاست
سوآ: ن..نه اون با یکی دیگه رفت
ته : سوهو و سوجون شما پیش سوآ بمونید من و شین میریم
سوجون : باشه
ته : راه بیوفت بریم
سوهوویو:
رفتیم تو هیچی تبود ولی یه انبار بود که کلا سطل بود من اونا رو پاره کردم تا ببینم سوآ کجاست همچنین سو جون هم داشت سوآ رو صدا میزد هیچی نبود تو سطل ها که یه دفه صدای گریه اومد سطل ها رو زدم کنار دیدم بله سوآ خانوم اینجان کمکش کردم تا بلد شه
سوهو: سوآ خوبی ؟
سوآ: آره
همون مرده که سوآ رو خریده بود شمشیرش رو در آورد رو گذاشت رو گردن و گفت : کارت خوب بود
می خواست سوهو رو بزنه که ته جلوش رو گرفت
ته: داری چیکار میکنی بی***
با چند نفر دسگیرش کرد و برد زندان
ته: خانم سوآ میهو اینجاست
سوآ: ن..نه اون با یکی دیگه رفت
ته : سوهو و سوجون شما پیش سوآ بمونید من و شین میریم
سوجون : باشه
ته : راه بیوفت بریم
۵.۷k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.