چند پارتی جیهوپ

★چند پارتی جیهوپ★
قاتل روانی
p ⁴ آخر

که جیهوپ اومد و تا حد مرگ اون پسره رو زد!
ات که از ترس داشت میمرد نشست رو زمین و شروع کرد به گریه کردن

جیهوپ: چاگی...ت..تو...حالت خوبه؟
ات: هق..آ.. آره هققق
جیهوپ: بهتره همین الان از اینجا بریم تا کسی ندیده‌مون

با جیهوپ سریع از اونجا رفتید و سوار ماشین شدید و راه افتادید به سمت کلبه‌ی تو

جیهوپ: چاگی تو حالت خوبه؟
ات: آ...آره..."ترس"
جیهوپ: چرا می‌ترسی دیگه همچی تموم شد
ات: .........
جیهوپ: چرا از من میترسی؟ مگه من چیکار کردم؟
ات: چیکار کردییی؟ یعنی نمیدونی چیکار کردیییی هاااا؟
جیهوپ: .....‌....
ات: تو آدم میکشی...من دلم نمیخواد با یه قاتل روانی باشممم
جیهوپ: اگه...دیگه آدم نکشم چی؟
ات: ..........
جیهوپ: به خاطر تو دیگه کسی رو نمیکشم....هرکاری بگی میکنم آدم نمیکشم فقط لطفا با من باش
ات: اگه....اگه قول بدی آدم نمیکشی....معلومه باهات میمونم....اینطوری خیلی هم بهتره
جیهوپ: پس دیگه آدم کشی تمومه....دیگه کسی رو نمیکشم
ات: اگه اینکارو کنی که خیلی خوبه
جیهوپ: پس...بیا بریم تو چاگیا
ات: باشه جیهوپ ☺️

"و چون تو از جیهوپ خواسته بودی دیگه آدم نکشته اونم از کارش دست برداشت و به خاطر تو آدم کشتن و متوقف کرد
الان اون دیگه آدم نمی‌کشه
حاضرید با کسی که قبلا یه قاتل روانی بوده ولی دیگه درست شد و عاقل شد ازدواج کنید؟