پارت ۷۰
#پارت_۷۰
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو آزمایشگاه..چون نوبت داشتیم سریع رفتیم تو و آزمایشمونو دادیم...اومدیم بیرون...یکم کولی بازی حال میده؟نه؟از. درآزمایشگاه که زدیم بیرون
+وای آرتین
_چیشد؟
بازوشو گرفتم
+سرم گیج میره
_بیا بریم تو به دکتر بگیم
+نه نمیام...ببرم تو ماشین
تاماشین به بازوش آوبزون بودم...منو نشوند تو ماشین
+الان میرم برات آبمیوه میگیرم
_نه نرو
_میرم برات چیزی بگیرم بخوری
+نه از پیشم نرو
+باشه..اقا پسر....بیا اینحا عمو
_بله عمو
+یکاری بگم انجام میدی؟
_چکاری؟
+من خانومم حالش بده...بهت پول میدم میری از اون مغازه براش آبمیوه و کیک بگیری؟
_برم از مامانم اجازه بگیرم
+برو
وااای خدا آرتین سرکاری...پسره اومد
_عمو مامانم اجازه داد
+بیا عمو
پولو داد بهش..پسره رفت و با ی کیک و آبمیوه برگشت...آرتین سریع آبمیوه و کیک رو باز کرد و بهم داد
+نمیخورم
_عه مسخره بازی درنیار...بخور ببینم...
پقی زدم زیر خنده...آرتین چند لحظه نگام کرد
_ایسگا گرفتی؟
+نه میخواستم تلافی رفتار صبحتو سرت دربیارم
_نمیخوری اینارو؟
+چرا میخورم
_بیا
بعدم محکم دماغمو کشید...
+آی
_حقته
روند سمت استدیو...خیلی شلوغ و پر سرو صدا رفتم تو استدیو ...وسط تمری بودن...زدم خراب کردم تمرینشونو...رهام اومد بزنه منو:مرض داری مگه
_عع ولم کن
+مگه گرفتمت
_آرتین میخواد بزنه منو
آرتین:غلط کردع
به رهام زبون درازی کردم...همه نشستن و دوباره تمرین کردن...دوباره مث اینکه کنسرت داشتن..رفتم پیش آرتین
+آرتین...جواب آزمایشمون کی حاظر میشه؟
_فردا
+پس خوذم میگیرم..همین نزدیکه دیگه
_باشع
امیر که نزدیکمون بود گفت:وس عروسی کِیه؟
آرتین:حالا کی گفته تو دعوتی
امیر:تو دعوت نکنی آنا دعوت میکنه
سریع گفتم:نه کی گفته
+دعوتم نکنین من خودم پامشیم میام...فک کردین منتظر کارتتونم؟
بی هوا چشمم خورد به یاشار...خیر سرم بهش گفته بودم تورو یادم نمیره...خیلی نامردم...اگه یاشار نبود منم الان زنده نبودم...رفتم پیشش نشستم
+سلاملکم
با صدای خیلی آرومی گفت:سلام
+خوبی؟
_شما بهتری
+یاشار ناراحتی ازم
_نباشم؟...ازونموقع ک اومدی یه نگاه به من ننداختی...دیروز از قصد بهت زنگ نزدم ببینم نگرا میشی؟زنگ میزنی؟دیدم نخیر خانوم کلا یادش رفته
راست میگفت..اونموقع ها یاشار باید روزی پنج بار بهم زنگ میزد...منم بهش زنگمیزدم...ولی مث اینکه سرم خیلی با آرتین گرمه
+ببخشید
_اینارو نگفتم که بگی ببخشید...گفتم تا یاد حرف دوروز پیشت بیوفتی که میگفتی بی معرفت نیسی
دستمو گذاشتم رو شونش
+یاشار تو که اینجوری نبودی قبلا
_آره اینجوری نبودم...ولی الان ازت انتظار نداشتم...مث خواهر نداشتمی..خوشبختیتو میخوام...خوشحالیتو میخوام...ولی به منم یه نگاه بندازی وسط خوشخالیات بد نیس
بهش نزدیکتر شدم و لپشو بوس کردم
+به بزرگیت ببخش...دیگه تکرار نمیشه..
یه لبخند زد...کلاهشو ورداشتم کج گذاشتم رو سرش...پاشدم و رفتم پیش آرتین...اخماش توهم بود
+تو چی شدی باز؟
_یاشار چی میگفت؟
+ای بابا آرتین...تو چقد...
_میگم چی مگیفت؟
+هیچی...میگف چرا تو این دوروز اصن ب من محل نمیدی...راس میگع...اصن دیروز بهم زنگ نزد و منم بهش زنگ نزدم
_آنا
+جانم
_راس میگی
+دروغم چیه ارتین
_فقط یچیزی؟
+چه چیزی
_دوس ندارم لبات رو صورت کسی دیگه بشینه
+تو اینو میدونی اگ اونشب یاشار نبود من...
_هرچی آنا...کلا گفتم
+حتی پسرم؟
_ختی پسرت
+عه اینکع نامردیه
_نخیر نیس
+حسود
تا ساعت ده تو استدیو بودیم...آرتین منو رسوند خونه
_صبح میری پس؟
+ارع
_بعدش بیا استدیو
+ نه دیگه میرم خونه
_ب فکر منم باش...دلم برات تنگ میشه ها
خندیدم:چشم...امر دیگه
_یه بوسم به ما بدی مرخص میشیم
لپمو بردم جلو صورتش و محکم بوسم کرد
ازش خدافظ کردم و رفتم تو خونه...صبح ساعت یازده بیدار شدم...صبحونه خوردمو یه تیپ معمولی زدم...یه آرایش معمولی و سوار ماشینم شدم و جلوی آزمایشگاه نگه داشتم..
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو آزمایشگاه..چون نوبت داشتیم سریع رفتیم تو و آزمایشمونو دادیم...اومدیم بیرون...یکم کولی بازی حال میده؟نه؟از. درآزمایشگاه که زدیم بیرون
+وای آرتین
_چیشد؟
بازوشو گرفتم
+سرم گیج میره
_بیا بریم تو به دکتر بگیم
+نه نمیام...ببرم تو ماشین
تاماشین به بازوش آوبزون بودم...منو نشوند تو ماشین
+الان میرم برات آبمیوه میگیرم
_نه نرو
_میرم برات چیزی بگیرم بخوری
+نه از پیشم نرو
+باشه..اقا پسر....بیا اینحا عمو
_بله عمو
+یکاری بگم انجام میدی؟
_چکاری؟
+من خانومم حالش بده...بهت پول میدم میری از اون مغازه براش آبمیوه و کیک بگیری؟
_برم از مامانم اجازه بگیرم
+برو
وااای خدا آرتین سرکاری...پسره اومد
_عمو مامانم اجازه داد
+بیا عمو
پولو داد بهش..پسره رفت و با ی کیک و آبمیوه برگشت...آرتین سریع آبمیوه و کیک رو باز کرد و بهم داد
+نمیخورم
_عه مسخره بازی درنیار...بخور ببینم...
پقی زدم زیر خنده...آرتین چند لحظه نگام کرد
_ایسگا گرفتی؟
+نه میخواستم تلافی رفتار صبحتو سرت دربیارم
_نمیخوری اینارو؟
+چرا میخورم
_بیا
بعدم محکم دماغمو کشید...
+آی
_حقته
روند سمت استدیو...خیلی شلوغ و پر سرو صدا رفتم تو استدیو ...وسط تمری بودن...زدم خراب کردم تمرینشونو...رهام اومد بزنه منو:مرض داری مگه
_عع ولم کن
+مگه گرفتمت
_آرتین میخواد بزنه منو
آرتین:غلط کردع
به رهام زبون درازی کردم...همه نشستن و دوباره تمرین کردن...دوباره مث اینکه کنسرت داشتن..رفتم پیش آرتین
+آرتین...جواب آزمایشمون کی حاظر میشه؟
_فردا
+پس خوذم میگیرم..همین نزدیکه دیگه
_باشع
امیر که نزدیکمون بود گفت:وس عروسی کِیه؟
آرتین:حالا کی گفته تو دعوتی
امیر:تو دعوت نکنی آنا دعوت میکنه
سریع گفتم:نه کی گفته
+دعوتم نکنین من خودم پامشیم میام...فک کردین منتظر کارتتونم؟
بی هوا چشمم خورد به یاشار...خیر سرم بهش گفته بودم تورو یادم نمیره...خیلی نامردم...اگه یاشار نبود منم الان زنده نبودم...رفتم پیشش نشستم
+سلاملکم
با صدای خیلی آرومی گفت:سلام
+خوبی؟
_شما بهتری
+یاشار ناراحتی ازم
_نباشم؟...ازونموقع ک اومدی یه نگاه به من ننداختی...دیروز از قصد بهت زنگ نزدم ببینم نگرا میشی؟زنگ میزنی؟دیدم نخیر خانوم کلا یادش رفته
راست میگفت..اونموقع ها یاشار باید روزی پنج بار بهم زنگ میزد...منم بهش زنگمیزدم...ولی مث اینکه سرم خیلی با آرتین گرمه
+ببخشید
_اینارو نگفتم که بگی ببخشید...گفتم تا یاد حرف دوروز پیشت بیوفتی که میگفتی بی معرفت نیسی
دستمو گذاشتم رو شونش
+یاشار تو که اینجوری نبودی قبلا
_آره اینجوری نبودم...ولی الان ازت انتظار نداشتم...مث خواهر نداشتمی..خوشبختیتو میخوام...خوشحالیتو میخوام...ولی به منم یه نگاه بندازی وسط خوشخالیات بد نیس
بهش نزدیکتر شدم و لپشو بوس کردم
+به بزرگیت ببخش...دیگه تکرار نمیشه..
یه لبخند زد...کلاهشو ورداشتم کج گذاشتم رو سرش...پاشدم و رفتم پیش آرتین...اخماش توهم بود
+تو چی شدی باز؟
_یاشار چی میگفت؟
+ای بابا آرتین...تو چقد...
_میگم چی مگیفت؟
+هیچی...میگف چرا تو این دوروز اصن ب من محل نمیدی...راس میگع...اصن دیروز بهم زنگ نزد و منم بهش زنگ نزدم
_آنا
+جانم
_راس میگی
+دروغم چیه ارتین
_فقط یچیزی؟
+چه چیزی
_دوس ندارم لبات رو صورت کسی دیگه بشینه
+تو اینو میدونی اگ اونشب یاشار نبود من...
_هرچی آنا...کلا گفتم
+حتی پسرم؟
_ختی پسرت
+عه اینکع نامردیه
_نخیر نیس
+حسود
تا ساعت ده تو استدیو بودیم...آرتین منو رسوند خونه
_صبح میری پس؟
+ارع
_بعدش بیا استدیو
+ نه دیگه میرم خونه
_ب فکر منم باش...دلم برات تنگ میشه ها
خندیدم:چشم...امر دیگه
_یه بوسم به ما بدی مرخص میشیم
لپمو بردم جلو صورتش و محکم بوسم کرد
ازش خدافظ کردم و رفتم تو خونه...صبح ساعت یازده بیدار شدم...صبحونه خوردمو یه تیپ معمولی زدم...یه آرایش معمولی و سوار ماشینم شدم و جلوی آزمایشگاه نگه داشتم..
۱۳.۸k
۱۵ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.