پارت ۶۸
#پارت_۶۸
غذامونو خوردیم و ساعت ۱۲ آرتین منو رسوند خونه
+آرتین
_جانم!
+فردا نریم استدیو
_کجا بریم؟
+بریم بیرون بگردیم
_کارمون عقب میوفته...بعد از ظهر میام دنبالت
+بع یه شرطی
_چه شرطی
+بریم شهربازی
خندید:مگه بچه ای؟
+مگه شهر بازی واسه بچه هاس فقط...این همه وسیله برا همه بزرگا
_اونوقت تنها بریم؟به بچه ها نگیم؟
+نه دوتایی
_دوتایی ب یم باید وسیله هارو تنهایی سوار شیا
+عههه!نهه!ارتین...ارتین
_باشه بابا باشه
از ماشین پیادع شدم...رفتم جلوی در خونمون...بلند داد زدم آرتییییین دوست دارم هوااارتاااا...رفتم تو خونه
تا ساعت ۲ خواب بودم...تا ساعت پنج فقط تو خونه راه میرفتم...ساعت پنج گوشیم زنگ خورد..
_آماده ای؟
+نههههه...الان آمادع میشم
سریع حاظر شدم..آرایشمم یع رژ قرمز بود...موهامم یه ور انداختم رو صورتم
+مامان من رفتم!!
_باشه...خدافظ
سریع پریدم تو ماشین
+سلااااام آقا
دیدم اخم کرده
+ها؟چیه؟
دیدم داره به لبم نگاه میکنه...اوه اوه ینی نباید رژ قرمز میزدم؟...ولی بازم به روی خودم نیاوردم
+آرتین چیه؟..چرا اخم کردی؟
رفتع بود تو جلد غرورش و جدی شده بود
_اون چیه رو لبت؟
+رژ لب...همیشه میزنم
_ولی مث اینکه ایندفعه دُزش بالاتره
+بذار باشع دیگه حالا یه دفعه این رنکی زدم دیگه
_پاکش کن
+عه آرتین
_به جان خودت پاک نکنی راه نمیوفتم
منم لج کردم دست به سینه نشستم...روبرومو نگاه کردم
_آنا پاکنمیکنی؟
دیگه جوابشو ندادم...ماشینو خاموش کرد و صندلی ماشینو خوابوند و چشاشو بست...از ماشین پیاده شدم...پسرهٔ روانی...خب بذار رلم خوش باشه دیگه...اومدم برم تو که دستمو گرفت
_کجا؟
+تو که گرفتی خوابیدی....منم برم خونه که وقت گرانبهام هدر نره
معلوم بود خندش گرفته
_عه...میخوای وقت گرانبهات هدر نرع؟
+عاره
_الان کاری میکنم که هدر که نره هیچ...ب نفعتم باشه
منتظر بودم بببینم چیکار میکنه...که یهو لبم داغ شد...یه لحظه گیج شدم..الان ما تو خیابونیم..وجلو در خونمون؟مگه میشه؟مگه داریم؟...آرتین ولم کرد...یخورده لبش قرمز شده بود..خیلی باحال شده بود...ولی عصبانی گفتم
+اخه وسط کوچه؟جلو در خونمون؟
_جرم که نکردم زنمی...بعدشم خودت خواستی
+چقد پررویی آرتین
_از وقت گرانبهات مگه نمیخواستی استفادع کنی؟
+خب حالا بیا برو تو ماشین لبتو پاک کن....
رفتیم تو ماشین نشستیم...دستمال ورداشتم و لبمو پاک کردم و یه رژ قهوه ای کمرنگ برداشتم و زدم به لبم
رسیدیم شهربازی..پیادع شدیم
+آرتی پشمک میخوام
_بذار برسیم
+نههه پشمک میخوام
خب بیا بریم برات بگیرم.
فداش بشم چقدم خوشگل شدع بود...شلوار لی جذب مشکی..یه تیشرت جذب طوسی...رنگ چشماش...کلاه کپ برعکسش..ته ریش مرتبش...گردنبند ونیکادش و ساعت اسپرتش...چشم خیلی از دخترا رو ارتین بود...فقط خدا خدا میکردم کسی نشناسش.یه پشمک خرید و دوتایی باهم خوردیمش
+ارتین بریم سالتو؟
_بشین دختر دلو رودت میاد تو دهنت
+ارتین بریم دیگه...ارتین خواهش..جون انا
_عه هیس...باشه
+آخجون
سریع رفت دوتا بلیط گرفت...ما با دوتا دختر پسر دیکه سوار شدیم...انقد جیغ زدم...ولی آرتین هیچینمیگف...به منم میگف جیغ نزن...تموم شد و پیاده شدیم...من یه گوشه پایسادم تا ارتین بره واسه چنتا وسیله دیگه همذبلیط بگیره...چنتا وسیله دیگه سوار شدیم..و بعدم رفتیم شام خوردیم...انقد جیغ زده بودم که صدام گرفته بود..داشتیم با هم قدم میزدیم..یه فضای سبز پیدا کردیم
+بریم رو چمنا بشینیم؟
_بریم!
رفتیم روچمنا و دوتایی نشستیم...ارتین پاشو دراز کرد و منم از فرصت استفاده کردم و سرمو گذاشتم رو پاش...هیچکدوممون هیچحرفی نمیزدیم...عاشقتر از ما دوتاهم هست؟خدایا دیگه هیچوقت ارتینو ازم نگیر
_چرا ساکتی خانوم کوچولو
+چی بگیم اقای بزرگ؟
_هرچی فقط حرف بزن من صداتو بشنوم
توچشماش نگاه کردم
+لامصب چه چشایی داره
خندید
+ارتین ازت بدم میاد
_عه چرا؟
+از من خوشگلتری!...مجای دنیا دیدی که شچهر از زنش خوشگلتر باشه...اصن دوس نداریم توخیابون راه میریم بگن مرده چقد از زنش سرتره
_من از تو خوشگلترم؟...عزیزم من جذابم...ولی تو گوگولی ای...با نمکی...گوگولیه من
بعدم محکم لپمو کشید
+یعنی خوشگل نیستم؟
_کی گفته؟
+تو؟
_من؟...چرا حرف میذاری تو دهن آدم
ریز خندیدم
_آنا
+جانم
_خیلی دوست دارم
پاشدیم جفتمون وایسادیم...روبروهم بودیم...درحالت عادی پیشونی من و لبه ارتین موازی بودن..لبشو گذاشت رو پیشونیم...اصلا برنمیداشت...پنج دقیقه گذشت...تا لبشو برداشت
+بریم؟دیره؟صبحم باید زود بیدار شیم
_بریم عزیز دلم
غذامونو خوردیم و ساعت ۱۲ آرتین منو رسوند خونه
+آرتین
_جانم!
+فردا نریم استدیو
_کجا بریم؟
+بریم بیرون بگردیم
_کارمون عقب میوفته...بعد از ظهر میام دنبالت
+بع یه شرطی
_چه شرطی
+بریم شهربازی
خندید:مگه بچه ای؟
+مگه شهر بازی واسه بچه هاس فقط...این همه وسیله برا همه بزرگا
_اونوقت تنها بریم؟به بچه ها نگیم؟
+نه دوتایی
_دوتایی ب یم باید وسیله هارو تنهایی سوار شیا
+عههه!نهه!ارتین...ارتین
_باشه بابا باشه
از ماشین پیادع شدم...رفتم جلوی در خونمون...بلند داد زدم آرتییییین دوست دارم هوااارتاااا...رفتم تو خونه
تا ساعت ۲ خواب بودم...تا ساعت پنج فقط تو خونه راه میرفتم...ساعت پنج گوشیم زنگ خورد..
_آماده ای؟
+نههههه...الان آمادع میشم
سریع حاظر شدم..آرایشمم یع رژ قرمز بود...موهامم یه ور انداختم رو صورتم
+مامان من رفتم!!
_باشه...خدافظ
سریع پریدم تو ماشین
+سلااااام آقا
دیدم اخم کرده
+ها؟چیه؟
دیدم داره به لبم نگاه میکنه...اوه اوه ینی نباید رژ قرمز میزدم؟...ولی بازم به روی خودم نیاوردم
+آرتین چیه؟..چرا اخم کردی؟
رفتع بود تو جلد غرورش و جدی شده بود
_اون چیه رو لبت؟
+رژ لب...همیشه میزنم
_ولی مث اینکه ایندفعه دُزش بالاتره
+بذار باشع دیگه حالا یه دفعه این رنکی زدم دیگه
_پاکش کن
+عه آرتین
_به جان خودت پاک نکنی راه نمیوفتم
منم لج کردم دست به سینه نشستم...روبرومو نگاه کردم
_آنا پاکنمیکنی؟
دیگه جوابشو ندادم...ماشینو خاموش کرد و صندلی ماشینو خوابوند و چشاشو بست...از ماشین پیاده شدم...پسرهٔ روانی...خب بذار رلم خوش باشه دیگه...اومدم برم تو که دستمو گرفت
_کجا؟
+تو که گرفتی خوابیدی....منم برم خونه که وقت گرانبهام هدر نره
معلوم بود خندش گرفته
_عه...میخوای وقت گرانبهات هدر نرع؟
+عاره
_الان کاری میکنم که هدر که نره هیچ...ب نفعتم باشه
منتظر بودم بببینم چیکار میکنه...که یهو لبم داغ شد...یه لحظه گیج شدم..الان ما تو خیابونیم..وجلو در خونمون؟مگه میشه؟مگه داریم؟...آرتین ولم کرد...یخورده لبش قرمز شده بود..خیلی باحال شده بود...ولی عصبانی گفتم
+اخه وسط کوچه؟جلو در خونمون؟
_جرم که نکردم زنمی...بعدشم خودت خواستی
+چقد پررویی آرتین
_از وقت گرانبهات مگه نمیخواستی استفادع کنی؟
+خب حالا بیا برو تو ماشین لبتو پاک کن....
رفتیم تو ماشین نشستیم...دستمال ورداشتم و لبمو پاک کردم و یه رژ قهوه ای کمرنگ برداشتم و زدم به لبم
رسیدیم شهربازی..پیادع شدیم
+آرتی پشمک میخوام
_بذار برسیم
+نههه پشمک میخوام
خب بیا بریم برات بگیرم.
فداش بشم چقدم خوشگل شدع بود...شلوار لی جذب مشکی..یه تیشرت جذب طوسی...رنگ چشماش...کلاه کپ برعکسش..ته ریش مرتبش...گردنبند ونیکادش و ساعت اسپرتش...چشم خیلی از دخترا رو ارتین بود...فقط خدا خدا میکردم کسی نشناسش.یه پشمک خرید و دوتایی باهم خوردیمش
+ارتین بریم سالتو؟
_بشین دختر دلو رودت میاد تو دهنت
+ارتین بریم دیگه...ارتین خواهش..جون انا
_عه هیس...باشه
+آخجون
سریع رفت دوتا بلیط گرفت...ما با دوتا دختر پسر دیکه سوار شدیم...انقد جیغ زدم...ولی آرتین هیچینمیگف...به منم میگف جیغ نزن...تموم شد و پیاده شدیم...من یه گوشه پایسادم تا ارتین بره واسه چنتا وسیله دیگه همذبلیط بگیره...چنتا وسیله دیگه سوار شدیم..و بعدم رفتیم شام خوردیم...انقد جیغ زده بودم که صدام گرفته بود..داشتیم با هم قدم میزدیم..یه فضای سبز پیدا کردیم
+بریم رو چمنا بشینیم؟
_بریم!
رفتیم روچمنا و دوتایی نشستیم...ارتین پاشو دراز کرد و منم از فرصت استفاده کردم و سرمو گذاشتم رو پاش...هیچکدوممون هیچحرفی نمیزدیم...عاشقتر از ما دوتاهم هست؟خدایا دیگه هیچوقت ارتینو ازم نگیر
_چرا ساکتی خانوم کوچولو
+چی بگیم اقای بزرگ؟
_هرچی فقط حرف بزن من صداتو بشنوم
توچشماش نگاه کردم
+لامصب چه چشایی داره
خندید
+ارتین ازت بدم میاد
_عه چرا؟
+از من خوشگلتری!...مجای دنیا دیدی که شچهر از زنش خوشگلتر باشه...اصن دوس نداریم توخیابون راه میریم بگن مرده چقد از زنش سرتره
_من از تو خوشگلترم؟...عزیزم من جذابم...ولی تو گوگولی ای...با نمکی...گوگولیه من
بعدم محکم لپمو کشید
+یعنی خوشگل نیستم؟
_کی گفته؟
+تو؟
_من؟...چرا حرف میذاری تو دهن آدم
ریز خندیدم
_آنا
+جانم
_خیلی دوست دارم
پاشدیم جفتمون وایسادیم...روبروهم بودیم...درحالت عادی پیشونی من و لبه ارتین موازی بودن..لبشو گذاشت رو پیشونیم...اصلا برنمیداشت...پنج دقیقه گذشت...تا لبشو برداشت
+بریم؟دیره؟صبحم باید زود بیدار شیم
_بریم عزیز دلم
۱۲.۹k
۱۴ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.