پارت 6
#پارت_6
نزدیکای خونه بودیم که به سهیل گفتم پایین کوچمون پیادم کنه
از استرس زیاد پاهام شل شده بود، خیلی ترسیده بودم، تازه زخمای صورتم خوب شده بود، اخه نامردا دوتایی ام میزنن هم داداشم هم بابام باهم، مامانمم که اصلا انگار نه انگار من از پوست و خون اونام
وای میسه و کتک خوردن من نگاه میکنه
کلید و انداختم تو در و وارد خونه شدم
به ظاهر همچی آروم بود و انگار هیچکس نبود
یه قدم دیگه رفتم جلو که یکی موهامو از پشت کشید و پرتم کرد رو زمین
بابام بود، پرتم کرد زمینو با عصبانیت گفت
ساعت چندههه؟؟؟؟
از ترس زبونم بند اومده بود
جوابشو نتونستم بدم که کوبوند تو دهنم
با صدای بلندی گفت
میگمممممم ساعتتتت چندهههههه
خبر مرگتتت الان وقت اومدن بخونست معلوم نیست تا الان کدوم گوری بوده و بعد این حرفش محکم کوبوند تو شکمم
از درد به خودم میپیچیدم که یک دفعه داداشمم به این دعوا اضافه شد یکی زد تو گوشمو گفت
اون چه وضعه در بستن بود؟؟ میبرمت و میارمت زبونتم درازه؟؟
یکی بابام میزد یکی داداشم یکی بابام یکی داداشم
دیگه کم کم داشتم از هوش میرفتم که باصدای ضعیفی فقط تونستم بگم کمک و همه چی سیاه شد
نزدیکای خونه بودیم که به سهیل گفتم پایین کوچمون پیادم کنه
از استرس زیاد پاهام شل شده بود، خیلی ترسیده بودم، تازه زخمای صورتم خوب شده بود، اخه نامردا دوتایی ام میزنن هم داداشم هم بابام باهم، مامانمم که اصلا انگار نه انگار من از پوست و خون اونام
وای میسه و کتک خوردن من نگاه میکنه
کلید و انداختم تو در و وارد خونه شدم
به ظاهر همچی آروم بود و انگار هیچکس نبود
یه قدم دیگه رفتم جلو که یکی موهامو از پشت کشید و پرتم کرد رو زمین
بابام بود، پرتم کرد زمینو با عصبانیت گفت
ساعت چندههه؟؟؟؟
از ترس زبونم بند اومده بود
جوابشو نتونستم بدم که کوبوند تو دهنم
با صدای بلندی گفت
میگمممممم ساعتتتت چندهههههه
خبر مرگتتت الان وقت اومدن بخونست معلوم نیست تا الان کدوم گوری بوده و بعد این حرفش محکم کوبوند تو شکمم
از درد به خودم میپیچیدم که یک دفعه داداشمم به این دعوا اضافه شد یکی زد تو گوشمو گفت
اون چه وضعه در بستن بود؟؟ میبرمت و میارمت زبونتم درازه؟؟
یکی بابام میزد یکی داداشم یکی بابام یکی داداشم
دیگه کم کم داشتم از هوش میرفتم که باصدای ضعیفی فقط تونستم بگم کمک و همه چی سیاه شد
۱.۸k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.