پارت 20 فصل 2 دزد پنهان
پارت 20 فصل 2 دزد پنهان
موهاشو نوازش میکردم
جین: خوشحالم که تنهام نزاشتی
پتو رو روش کشیدم و درو آروم باز کردمو و رفتم بیرون وقتی درو بستم با قدمای بلند به سمت اتاقش رفتم
وقتی رسیدم درو با شدت باز کردمو رفتم داخل نشسته بود رو تخت کورالینم بود
داد زدم
جین : عوضی من بهت اعتماد کردم اونوقت تو
پدر جین : تقصیر من نیست خودش اومد جلو نباید میومد
جین : هر کاری ام کنه حقش نیست این بلا رو سرش بیاری
پدر جین : پسرم
جین : از این به بعد پسری به اسم جین نداری
پدر جین : لطفا پسرم
جین : به احترام مادرم توی این خونه میمونم فکر نکن به خاطر توعه نمیخوام توی خونه یی که مامانم داخلش بوده عشق کنی
پدر جین : پسرم میدونم اشتباه کردم لطفا لطفا منو ببخش
بدون اینکه به حرفش گوش بدم از اتاق رفتم بیرون رفتم سمت آجوما
جین : آجوما مواظب ا/ت هستی دیگه
آجوما : البته پسرم
جین : ممنونم آجوما خوبه که هستی
آجوما : این چه حرفیه تو ام جای پسرمی
ازش خداحافظی کردم و رفتم سر کارم امروز کارام زیاد بود
ا/ت ویو
نمیتونستم از جام بلند شم خسته شده بودم زل زده بودم به سقف داشتم فکر میکردم مگه من چیکار کرده بودم که این کارو باهام کرد من که گناهی نداشتم داشتم فکر میکردم که در زده شد
ا/ت : بله
کورالین : ا/ت منم میتونم بیام داخل
ا/ت : البته
کورالین اومد داخل میخواستم بشینم که نتونستم
کورالین : نه نه نمیخواد راحت باش
نشست رو تخت کنارم
ا/ت : ببخشید
کورالین : این چه حرفیه
کورالین : من بابت این اتفاق متاسفم
ا/ت : تو چرا متاسفی؟
کورالین : تقصیر من شد اگه من اون حرفو نمیزدم این اتفاق نمیوفتاد
ا/ت : این حرفو نزن تو هم آزادیتو میخواستی حقتو میخواستی حق داشتی من همیشه پشتتم حتی اگه این بلا سرم بیاد
کورالین : نشد
ا/ت : چی؟
کورالین : نتونستم عوضش کنم هر روز ازم دور تر میشه
دستشو گرفتم
ا/ت : هنوز زیاد نگذشته من بهت اعتماد دارم تو میتونی منم بهت کمک میکنم
کورالین : دیگه بیشتر از این؟
بهش خندیدم
ا/ت : حتی بیشتر از این
اونم دستمو گرفت
کورالین : ممنونم
ا/ت : خواهش میکنم
کورالین : اگه نبودی نمیتونستم
ا/ت : تو هم اگه نبودی من خیلی تنها میشدم
اومد و بغلم کرد درد بدی داشتم ولی تحمل کردم و منم بغلش کردم بغلش آرامش بخش بود
بعد از چند دقیقه از هم جدا شدیم و ازم خداحافظی کرد و رفت
بازم تنها شدم حالا چیکار کنم اومدم به پهلو بخوابم اما نشد خیلی درد گرفت بازم برگشتم سمت سقف و به سقف زل زدم
بعد از یک ربع بازم در زده شد خداروشکر یکی اومد
ا/ت : بله
آجوما : منم دخترم میتونم بیام داخل؟
ا/ت : البته
آجوما اومد داخل دستش چند تا قرص بود
ا/ت : اینا چین؟
آجوما : قرص هاتن دخترم باید اینارو بخوری تا دردت کم بشه
ا/ت : ممنونم
آجوما : خواهش میکنم دخترم
قرصارو بهم داد
آجوما: کاری داشتی بگو
ا/ت : باشه ممنونم
سرشو تکون داد و رفت دردم کمتر شده بود کم کم خوابم برد انگار اثر دارو هاس
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اینم از این 🥺🫂💓
موهاشو نوازش میکردم
جین: خوشحالم که تنهام نزاشتی
پتو رو روش کشیدم و درو آروم باز کردمو و رفتم بیرون وقتی درو بستم با قدمای بلند به سمت اتاقش رفتم
وقتی رسیدم درو با شدت باز کردمو رفتم داخل نشسته بود رو تخت کورالینم بود
داد زدم
جین : عوضی من بهت اعتماد کردم اونوقت تو
پدر جین : تقصیر من نیست خودش اومد جلو نباید میومد
جین : هر کاری ام کنه حقش نیست این بلا رو سرش بیاری
پدر جین : پسرم
جین : از این به بعد پسری به اسم جین نداری
پدر جین : لطفا پسرم
جین : به احترام مادرم توی این خونه میمونم فکر نکن به خاطر توعه نمیخوام توی خونه یی که مامانم داخلش بوده عشق کنی
پدر جین : پسرم میدونم اشتباه کردم لطفا لطفا منو ببخش
بدون اینکه به حرفش گوش بدم از اتاق رفتم بیرون رفتم سمت آجوما
جین : آجوما مواظب ا/ت هستی دیگه
آجوما : البته پسرم
جین : ممنونم آجوما خوبه که هستی
آجوما : این چه حرفیه تو ام جای پسرمی
ازش خداحافظی کردم و رفتم سر کارم امروز کارام زیاد بود
ا/ت ویو
نمیتونستم از جام بلند شم خسته شده بودم زل زده بودم به سقف داشتم فکر میکردم مگه من چیکار کرده بودم که این کارو باهام کرد من که گناهی نداشتم داشتم فکر میکردم که در زده شد
ا/ت : بله
کورالین : ا/ت منم میتونم بیام داخل
ا/ت : البته
کورالین اومد داخل میخواستم بشینم که نتونستم
کورالین : نه نه نمیخواد راحت باش
نشست رو تخت کنارم
ا/ت : ببخشید
کورالین : این چه حرفیه
کورالین : من بابت این اتفاق متاسفم
ا/ت : تو چرا متاسفی؟
کورالین : تقصیر من شد اگه من اون حرفو نمیزدم این اتفاق نمیوفتاد
ا/ت : این حرفو نزن تو هم آزادیتو میخواستی حقتو میخواستی حق داشتی من همیشه پشتتم حتی اگه این بلا سرم بیاد
کورالین : نشد
ا/ت : چی؟
کورالین : نتونستم عوضش کنم هر روز ازم دور تر میشه
دستشو گرفتم
ا/ت : هنوز زیاد نگذشته من بهت اعتماد دارم تو میتونی منم بهت کمک میکنم
کورالین : دیگه بیشتر از این؟
بهش خندیدم
ا/ت : حتی بیشتر از این
اونم دستمو گرفت
کورالین : ممنونم
ا/ت : خواهش میکنم
کورالین : اگه نبودی نمیتونستم
ا/ت : تو هم اگه نبودی من خیلی تنها میشدم
اومد و بغلم کرد درد بدی داشتم ولی تحمل کردم و منم بغلش کردم بغلش آرامش بخش بود
بعد از چند دقیقه از هم جدا شدیم و ازم خداحافظی کرد و رفت
بازم تنها شدم حالا چیکار کنم اومدم به پهلو بخوابم اما نشد خیلی درد گرفت بازم برگشتم سمت سقف و به سقف زل زدم
بعد از یک ربع بازم در زده شد خداروشکر یکی اومد
ا/ت : بله
آجوما : منم دخترم میتونم بیام داخل؟
ا/ت : البته
آجوما اومد داخل دستش چند تا قرص بود
ا/ت : اینا چین؟
آجوما : قرص هاتن دخترم باید اینارو بخوری تا دردت کم بشه
ا/ت : ممنونم
آجوما : خواهش میکنم دخترم
قرصارو بهم داد
آجوما: کاری داشتی بگو
ا/ت : باشه ممنونم
سرشو تکون داد و رفت دردم کمتر شده بود کم کم خوابم برد انگار اثر دارو هاس
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اینم از این 🥺🫂💓
۴۸.۳k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.