پارت 19 فصل 2 دزد پنهان
پارت 19 فصل 2 دزد پنهان
جین : حالت خوبه ؟
ا/ت : آره خوبم تو چطوری؟
جین : عاا خوبم مرسی
اومد گونمو ببوسه که خودمو کشیدم کنار
ا/ت : بهتره بریم دیر شد
بعدم رفتم پایین
جین ویو
رفتم گونشو ببوسم که رفت کنار بعدم گفت بهتره بریم دیر شد تعجب کردم چرا یهو اینطوری شد مگه من چیکار کردم دنبالش رفتم پایین نشست رو صندلیش منم رفتم کنارش نشستم کورالین نیومده بود منتظر اون بودیم که یهو بابام داد زد
پدر جین : کورالیننن کجاییییی پس
با دادی که زد منم پریدم
جین : بابا چرا داد میزنی
پدر جین : باید بیاد
کورالین : اومدم اومدم
پدر جین : معلوم هست کجایی؟
کورالین : اومدم دیگه
پدر جین : باید زودتر میومدی
کورالین : من معذرت میخوام
پدر جین : دیگه تکرار نشه اگر نه بد میبینی
کورالین : باشه
پدر جین : بیا بشین غذات سرد شد
کورالین نشست و هممون شروع کردیم به خوردن وسط خوردن بودیم که کورالین گفت :
کورالین : میشه فردا برم بیرون؟
پدر جین : نه نمیشه
کورالین : چرا من الان 4 روزه که توی این خونه زندانی ام
پدر جین : رو حرف من حرف میزنی؟
کورالین : منم میخوام برم بیرون
پدر جین : یه بیرون رفتنی بهت نشون بدم یهو از رو صندلی پرتش کرد پایین و کمربندشو دراورد نمیتونستم کاری کنم فقط بهش میگفتم که نکنه داشت میزدش ا/ت خواست بره جلو که دستشو گرفتم و نزاشتم بره بهم نگاه کرد و دستشو از تو دستم دراورد
ا/ت ویو
داشت اونو میزد نخواسته حالم بد شد نباید میزاشتم این اتفاق بیوفته میخواستم برم جلوشو بگیرم که جین دستمو گرفت بهش نگاه کردم چطور میتونه انقدر خونسرد باشه دستمو از دستش دراوردم و رفتم جلوی پدر جین وایسادم تو چشماش نگاه میکردم
ا/ت : لطفا تمومش کنید
پدر جین : تو چی میگی دختره ی پرو
ا/ت : تمومش کن بسه دیگه تا کی میخوای قلدری کنی ها؟ ( با داد )
پدر جین : حالا دیگه برای من زبون دراوردی؟ دلت کتک میخواد
ا/ت : فقط بلدی بزنی نه؟ همرو بزنی و از خودت دور کنی
یهو از موهام گرفت
پدر جین : دیگه خیلی پرو شدی باید ادبت کنم
منو در همون حالت داشت میبرد سمت در که صداش اومد
جین : بابا ولش کن
داشت میدویید سمتمون
پدر جین : نگهبانننن( با داد )
جین رسید به ما دستمو گرفت
جین : گفتم ولش کن
اما انگار ول کنم نبود
نگهبان اومد
نگهبان : بله قربان
پدر جین : دستیارت کو؟
نگهبان : الان میاد قربان
بعد از این حرفش دستیارشم اومد
دستیار : بله قربان کاری داشتید
اون دو تا واقعا قول بودن
پدر جین : آقای جینو نگه دارید
جین : چی ؟ بابا گفتم ا/تو ول کن حق نداری
نگهبان و دستیارش رفتن و جینو گرفتن
جین : بابا حق نداری این کارو بکنی
پدر جین : دیگه دیر شده
کشوندم سمت در
جین : ا/ت نبرش عوضی من بهت اعتماد کردم این کارو نکن ا/تتت
رفت سمت درو دستگیره رو کشید و کشون کشون منو برد تقلا میکردم ولی هر چی بیشتر تقلا میکردم بدتر میشد پرتم کرد تو ماشینو درو بست و قفل کرد و راه افتاد داد زدم :
ا/ت : کثافت ولم کن از جونم چی میخوای
پدر جین : یه کثافتی بهت نشون بدم
ا/ت : چی کار میخوای بکنی ها؟ میکشیم ؟
یهو داد زد
پدر جین : خفه شو خفه شو الان میرسیم بهت نشون میدم
ا/ت : تو فقط میخوای منو از جین جدا کنی ولی این اتفاق نمیوفته هر کاری کنی نمیتونی منو از جین جدا کنی
پدر جین : خفه شو خفه شو
ا/ت : چرا خفه بشم ها چرا ؟
پدر جین : اون دهنتو ببند و بشین سر جات
ا/ت: چیه نقشه هات نگرفت؟
یهو سیلی زد بهم
پدر جین : وقتی میگم خفه شو پس خفه شو
دیگه هیچی نگفتم ا عصبی بودم
........
یهو ماشینو نگه داشت فکر کنم رسیدیم
از ماشین پیاده شد و اومد سمت من در طرف منو باز کرد و بازومو گرفت و برد سمت همون در ، دری که کابوس شبای منه
درشو باز کرد و هولم داد داخل و درو از پشت قفل کرد و منو برد سمت همون اتاق همون اتاق سرد و تاریک پرتم کرد وسط اتاق و یه زنجیر دراورد همون لحظه بود که همچی شروع شد
.................
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اسلاید بعد : لباس ا/ت داخل خونه وقتی سر میز شام نشسته بود کلا داخل خونه دیگه 😂😂
جین : حالت خوبه ؟
ا/ت : آره خوبم تو چطوری؟
جین : عاا خوبم مرسی
اومد گونمو ببوسه که خودمو کشیدم کنار
ا/ت : بهتره بریم دیر شد
بعدم رفتم پایین
جین ویو
رفتم گونشو ببوسم که رفت کنار بعدم گفت بهتره بریم دیر شد تعجب کردم چرا یهو اینطوری شد مگه من چیکار کردم دنبالش رفتم پایین نشست رو صندلیش منم رفتم کنارش نشستم کورالین نیومده بود منتظر اون بودیم که یهو بابام داد زد
پدر جین : کورالیننن کجاییییی پس
با دادی که زد منم پریدم
جین : بابا چرا داد میزنی
پدر جین : باید بیاد
کورالین : اومدم اومدم
پدر جین : معلوم هست کجایی؟
کورالین : اومدم دیگه
پدر جین : باید زودتر میومدی
کورالین : من معذرت میخوام
پدر جین : دیگه تکرار نشه اگر نه بد میبینی
کورالین : باشه
پدر جین : بیا بشین غذات سرد شد
کورالین نشست و هممون شروع کردیم به خوردن وسط خوردن بودیم که کورالین گفت :
کورالین : میشه فردا برم بیرون؟
پدر جین : نه نمیشه
کورالین : چرا من الان 4 روزه که توی این خونه زندانی ام
پدر جین : رو حرف من حرف میزنی؟
کورالین : منم میخوام برم بیرون
پدر جین : یه بیرون رفتنی بهت نشون بدم یهو از رو صندلی پرتش کرد پایین و کمربندشو دراورد نمیتونستم کاری کنم فقط بهش میگفتم که نکنه داشت میزدش ا/ت خواست بره جلو که دستشو گرفتم و نزاشتم بره بهم نگاه کرد و دستشو از تو دستم دراورد
ا/ت ویو
داشت اونو میزد نخواسته حالم بد شد نباید میزاشتم این اتفاق بیوفته میخواستم برم جلوشو بگیرم که جین دستمو گرفت بهش نگاه کردم چطور میتونه انقدر خونسرد باشه دستمو از دستش دراوردم و رفتم جلوی پدر جین وایسادم تو چشماش نگاه میکردم
ا/ت : لطفا تمومش کنید
پدر جین : تو چی میگی دختره ی پرو
ا/ت : تمومش کن بسه دیگه تا کی میخوای قلدری کنی ها؟ ( با داد )
پدر جین : حالا دیگه برای من زبون دراوردی؟ دلت کتک میخواد
ا/ت : فقط بلدی بزنی نه؟ همرو بزنی و از خودت دور کنی
یهو از موهام گرفت
پدر جین : دیگه خیلی پرو شدی باید ادبت کنم
منو در همون حالت داشت میبرد سمت در که صداش اومد
جین : بابا ولش کن
داشت میدویید سمتمون
پدر جین : نگهبانننن( با داد )
جین رسید به ما دستمو گرفت
جین : گفتم ولش کن
اما انگار ول کنم نبود
نگهبان اومد
نگهبان : بله قربان
پدر جین : دستیارت کو؟
نگهبان : الان میاد قربان
بعد از این حرفش دستیارشم اومد
دستیار : بله قربان کاری داشتید
اون دو تا واقعا قول بودن
پدر جین : آقای جینو نگه دارید
جین : چی ؟ بابا گفتم ا/تو ول کن حق نداری
نگهبان و دستیارش رفتن و جینو گرفتن
جین : بابا حق نداری این کارو بکنی
پدر جین : دیگه دیر شده
کشوندم سمت در
جین : ا/ت نبرش عوضی من بهت اعتماد کردم این کارو نکن ا/تتت
رفت سمت درو دستگیره رو کشید و کشون کشون منو برد تقلا میکردم ولی هر چی بیشتر تقلا میکردم بدتر میشد پرتم کرد تو ماشینو درو بست و قفل کرد و راه افتاد داد زدم :
ا/ت : کثافت ولم کن از جونم چی میخوای
پدر جین : یه کثافتی بهت نشون بدم
ا/ت : چی کار میخوای بکنی ها؟ میکشیم ؟
یهو داد زد
پدر جین : خفه شو خفه شو الان میرسیم بهت نشون میدم
ا/ت : تو فقط میخوای منو از جین جدا کنی ولی این اتفاق نمیوفته هر کاری کنی نمیتونی منو از جین جدا کنی
پدر جین : خفه شو خفه شو
ا/ت : چرا خفه بشم ها چرا ؟
پدر جین : اون دهنتو ببند و بشین سر جات
ا/ت: چیه نقشه هات نگرفت؟
یهو سیلی زد بهم
پدر جین : وقتی میگم خفه شو پس خفه شو
دیگه هیچی نگفتم ا عصبی بودم
........
یهو ماشینو نگه داشت فکر کنم رسیدیم
از ماشین پیاده شد و اومد سمت من در طرف منو باز کرد و بازومو گرفت و برد سمت همون در ، دری که کابوس شبای منه
درشو باز کرد و هولم داد داخل و درو از پشت قفل کرد و منو برد سمت همون اتاق همون اتاق سرد و تاریک پرتم کرد وسط اتاق و یه زنجیر دراورد همون لحظه بود که همچی شروع شد
.................
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
اسلاید بعد : لباس ا/ت داخل خونه وقتی سر میز شام نشسته بود کلا داخل خونه دیگه 😂😂
۵۷.۲k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.