black flower(p,128)

black flower(p,128)

********

لوهان با دست جلوی بینیش رو گرفت و با چشمای ریز به سوپ کدو که سهون از بیرون سفارش داده بود نگاه کرد.

گرسنش بود اما می ترسید تا بوی سوپ به بینیش بخوره و بازم حالت تهوع به سراغش بیاد.

سهون قاشقی که تو دستش بود رو توی سوپ فرو کرد و جلوی دهن لوهان گرفت.

سهون: بخور لولو... می دونم چند روزه نتونستی درست غذا بخوری، حالت بد میشه .....

لوهان با تردید دهنش رو باز کرد.

سوپ مزه ی خاصی نداشت و تو این موقعیت این از همه چیز بهتر بود.

سهون : آفرین آهو کوچولو.... یه قاشق دیگه.

لوهان لباش رو آویزون کرد و قاشقهای سوپی که سهون پشت سر هم به خوردش می داد رو وارد دهنش کرد.

یهون: دیگه تموم شد.....

سهون گفت و آخرین قاشق رو به جفتش داد.

هم مادر خودش و هم مادر لوهان چند بار بهش هشدار داده بودند که وضعیت لوهان خیلی حساسه پس بهتره بیشتر مراقب تغذیه اش باشه.

لوهان ناله ای کرد و به ظرف جاجانگمیون خوشرنگی که دست نزده جلوی سهون قرار داشت زیر چشمی نگاه کرد.

لوهان: خوشمزه ست؟

سهون شونه هاشو بالا انداخت.

سهون: نمی دونم.... می خوای؟

لوهان: نه ... من دیگه سیر شدم.
دیدگاه ها (۱)

black flower(p,129)

black flower(p,130)

دوستان حمایت ها خیلی کم شده .دارم فکر میکنم وقتتون رو تلف نک...

black flower(p,127)

black flower(p,258)

black flower(p,308)

black flower(p,303)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط