بلک روز 18 Part
تهیونگ از جاش بلند شد و دستشو سمت جنی دراز کرد .
+ عالیه ، افتخار میدید با من برقصید ...
لیوان شرابمو محکم گرفتم و با حرص سر کشیدم و جوری که فقط خودم بشنوم نالیدم ،
_ نه بابا جنتلمن کی بودی تو
جنی لبخندی زد و دستشو تویه دست تهیونگ گذاشت
+ البته مستر کیم
تمام مدت به رقصیدن جنی و تهیونگ زل زده بودم .
لبخند احمقانه جنی و نگاه های جذاب تهیونگ واقعا داشت رو مخم میرفت با حرفی که جیانگ زد سرمو چرخوندم
= پسرم جیمین بهتر نیست شما دوتاهم برید برقصید ؟
نگاه برزخی به جیمین انداختم ، داشتم زیر لب به خدا التماس میکردم قبول نکنه که با حرفی که روبرتو زد دنیا روسرم خراب شد .
~ حق با جیانگه ، بهتره برید برقصید ناسلامتی جوونید ، و البته رزی واقعا دنسر فوقالعاده ایه ...
تویه دلم گفتم که ای الهی لال بشی روبرتو این چی بود گفتی به جیمین نگاه کردم که داشت چشماشو تویه حدقه میچرخوند ، اونم مشخص بود تمایلی به رقصیدن با منو نداره .
نفس عمیقی کشید از جاش بلند شد و کتشو مرتب کرد سمتم اومد و دستشو دراز کرد .
جیمین + افتخار میدید؟
میخواستم بگم نه ولی وقتی متوجه نگاه ذوق زده روبرتو و پدر مادر جیمین شدم دلمو زدم به دریا و دست جیمین رو گرفتم و باهم سمت جمعیت در حال رقص رفتیم .
جیمین دستشو پشت کمرم گذاشت و آروم شروع به رقصیدن کردیم تمام کسایی که باهم میرقصیدن بهم نگاه های عاشقانه و لبخند های احمقانه تحویل میدادند .
این وسط فقط منو جیمین بودیم که مثل بز بهم زل زده بودیم
به صورت جیمین خیره شدم ، مثل همیشه نگاه هاش خالی از هر احساسی بود جوری که تنم رو میلرزوند .
آدم ضد حال و پوکری بود ، هیچ وقت ندیده بودم عین آدم بخنده همیشه یا پوزخند هیز طوری تحویلم میداد یا فقط بدون هیچ حسی نگام میکرد
شایدم فقط با من مشکل داشت...
جوو بینمون خیلی سنگین بود دلم میخواست یه جوری سر بحث رو باز کنم . پس اولین چیزی که به ذهنم رسید رو به زبون آوردم .
_ چرا اینطوری زل زدی مردیکه مگه آدم ندیدی ؟
آبروی بالا انداخت
+ چرا اتفاقا آدم زیاد دیدم ، فقط لولو خورخوره نديده بودم که اونم به لطف تو دیدم ...
اخم کردم
_ یاااا حرف دهنتو بفهم پارک جیمین بهت رو میدم پرو نشو
+ چرا همیشه پاچه میگیری ؟
_ مگه عین تو سگم پاچه بگیرم مردیکه ...
کمرمو محکم تر گرفت و به خودش نزدیک کرد
+ تو فقط یه سنجاب گوچولویی که ادعای قلدوری داره ....
+ عالیه ، افتخار میدید با من برقصید ...
لیوان شرابمو محکم گرفتم و با حرص سر کشیدم و جوری که فقط خودم بشنوم نالیدم ،
_ نه بابا جنتلمن کی بودی تو
جنی لبخندی زد و دستشو تویه دست تهیونگ گذاشت
+ البته مستر کیم
تمام مدت به رقصیدن جنی و تهیونگ زل زده بودم .
لبخند احمقانه جنی و نگاه های جذاب تهیونگ واقعا داشت رو مخم میرفت با حرفی که جیانگ زد سرمو چرخوندم
= پسرم جیمین بهتر نیست شما دوتاهم برید برقصید ؟
نگاه برزخی به جیمین انداختم ، داشتم زیر لب به خدا التماس میکردم قبول نکنه که با حرفی که روبرتو زد دنیا روسرم خراب شد .
~ حق با جیانگه ، بهتره برید برقصید ناسلامتی جوونید ، و البته رزی واقعا دنسر فوقالعاده ایه ...
تویه دلم گفتم که ای الهی لال بشی روبرتو این چی بود گفتی به جیمین نگاه کردم که داشت چشماشو تویه حدقه میچرخوند ، اونم مشخص بود تمایلی به رقصیدن با منو نداره .
نفس عمیقی کشید از جاش بلند شد و کتشو مرتب کرد سمتم اومد و دستشو دراز کرد .
جیمین + افتخار میدید؟
میخواستم بگم نه ولی وقتی متوجه نگاه ذوق زده روبرتو و پدر مادر جیمین شدم دلمو زدم به دریا و دست جیمین رو گرفتم و باهم سمت جمعیت در حال رقص رفتیم .
جیمین دستشو پشت کمرم گذاشت و آروم شروع به رقصیدن کردیم تمام کسایی که باهم میرقصیدن بهم نگاه های عاشقانه و لبخند های احمقانه تحویل میدادند .
این وسط فقط منو جیمین بودیم که مثل بز بهم زل زده بودیم
به صورت جیمین خیره شدم ، مثل همیشه نگاه هاش خالی از هر احساسی بود جوری که تنم رو میلرزوند .
آدم ضد حال و پوکری بود ، هیچ وقت ندیده بودم عین آدم بخنده همیشه یا پوزخند هیز طوری تحویلم میداد یا فقط بدون هیچ حسی نگام میکرد
شایدم فقط با من مشکل داشت...
جوو بینمون خیلی سنگین بود دلم میخواست یه جوری سر بحث رو باز کنم . پس اولین چیزی که به ذهنم رسید رو به زبون آوردم .
_ چرا اینطوری زل زدی مردیکه مگه آدم ندیدی ؟
آبروی بالا انداخت
+ چرا اتفاقا آدم زیاد دیدم ، فقط لولو خورخوره نديده بودم که اونم به لطف تو دیدم ...
اخم کردم
_ یاااا حرف دهنتو بفهم پارک جیمین بهت رو میدم پرو نشو
+ چرا همیشه پاچه میگیری ؟
_ مگه عین تو سگم پاچه بگیرم مردیکه ...
کمرمو محکم تر گرفت و به خودش نزدیک کرد
+ تو فقط یه سنجاب گوچولویی که ادعای قلدوری داره ....
۲.۷k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.