🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
🌿🌗🌿🌗🌿🌗
🌿🌗🌿🌗
🌿🌗
#پارت۶
🌗🌿دانشجوی لجباز من🌿🌗
#ارسلان
مامانم گفت با دوستش و دخترش قرار داره
من دلم نمیخواست برم
ولی نمیشه رو خرف مامانم حرف بزنم
لباس هامو عوض کردم
مامانم حاضر شد
با هم رفتیم سمت رستوران
نشستیم منتظر دوست مامانم و دخترش
من رویی آن تایم بودن هم حساس بودم
دیدم شاگرد امروزم رحیمی با یه خانم که انگار مادرش بودن اومدن تو رستوران سمت ما
وایییی یعنی این خانم دوست مامانمه
دیدم مامانم رفت بغل اون خانم
و دیانا پوکر فیس منو نگاه کرد
#مامان_ارسلان
واییییی دیانا جانم چقدر بزرگ شدی ماشالله
#دیانا ممنون خاله
مامانم با ارسلان احوال پرسی کرد منم یه سلام گفتم
بفرمایید بشینید
نشستیم که مامانم و مامان استاد رو مخ داشتن حرف میزدن
استاد رو مخم همش به من خیره شده بود
دلم میخواست بگم ها چیه آدم ندیدی
کنار رستوران یه پاساژ بود
#مامان_دیانا
دیانا آقا ارسلان من و مامانت داریم میریم
پاساژ کناری شما چیزی خواستین سفارش بدید
#دیانا یعنی چی مامان کجا میخوای بری
#مامان_ارسلان
بشینید سخت نگیر دیانا جون با ارسلان من آشنا شو
مامان اینا رفتن منن کلافه بودم
#ارسلان
دیدم همش داره ناخن هاشو میخوره
_چیه استرس داری؟
#دیانا نه خیر
استاد مامانم نباید بفهمه تو استاد دانشگاه منی
#ارسلان منم دوست ندارم مادرم بفهمه
#دیانا الان ما چرا نشستیم اینجا مثلا
#ارسلان منم همچین عاشق چشم و ابرو شما نیستم
بشینم جلو شما
#دیانا ببین شانس آوردی که استادی وگرنه تا الان خوب نشونت داده بودم
گوشیم زنگ خورد
یه فکر شیطانی به ذهنم رسید
_جانم عشقم
#ستی دیانا چی زدی منم ستی
#دیانا منم دلم برات تنگ شده بود
عزیزم آره بیکارم بیا دنبالم
#ستی نه مثل اینکه باید ساقیتو عوص کنم چی میگی
# دیانا باش عزیزم من می بینمت پس شب
#ستی هیچی دنیا یه عقل نوبت بده به این
# دیانا بعد بهت زنگ میزنم
فعلا قشنگم
میخواستم ببینم عکس العملش چیه
گفتم عشقم داره میاد دنبالم که باصدای مامانم صاف وایسادم
🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
سیلام✌️🏻😃
خب خب اینم یه پارت طولانی حمایت یادتون نره ها
🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
🌿🌗🌿🌗🌿🌗
🌿🌗🌿🌗
🌿🌗
#پارت۶
🌗🌿دانشجوی لجباز من🌿🌗
#ارسلان
مامانم گفت با دوستش و دخترش قرار داره
من دلم نمیخواست برم
ولی نمیشه رو خرف مامانم حرف بزنم
لباس هامو عوض کردم
مامانم حاضر شد
با هم رفتیم سمت رستوران
نشستیم منتظر دوست مامانم و دخترش
من رویی آن تایم بودن هم حساس بودم
دیدم شاگرد امروزم رحیمی با یه خانم که انگار مادرش بودن اومدن تو رستوران سمت ما
وایییی یعنی این خانم دوست مامانمه
دیدم مامانم رفت بغل اون خانم
و دیانا پوکر فیس منو نگاه کرد
#مامان_ارسلان
واییییی دیانا جانم چقدر بزرگ شدی ماشالله
#دیانا ممنون خاله
مامانم با ارسلان احوال پرسی کرد منم یه سلام گفتم
بفرمایید بشینید
نشستیم که مامانم و مامان استاد رو مخ داشتن حرف میزدن
استاد رو مخم همش به من خیره شده بود
دلم میخواست بگم ها چیه آدم ندیدی
کنار رستوران یه پاساژ بود
#مامان_دیانا
دیانا آقا ارسلان من و مامانت داریم میریم
پاساژ کناری شما چیزی خواستین سفارش بدید
#دیانا یعنی چی مامان کجا میخوای بری
#مامان_ارسلان
بشینید سخت نگیر دیانا جون با ارسلان من آشنا شو
مامان اینا رفتن منن کلافه بودم
#ارسلان
دیدم همش داره ناخن هاشو میخوره
_چیه استرس داری؟
#دیانا نه خیر
استاد مامانم نباید بفهمه تو استاد دانشگاه منی
#ارسلان منم دوست ندارم مادرم بفهمه
#دیانا الان ما چرا نشستیم اینجا مثلا
#ارسلان منم همچین عاشق چشم و ابرو شما نیستم
بشینم جلو شما
#دیانا ببین شانس آوردی که استادی وگرنه تا الان خوب نشونت داده بودم
گوشیم زنگ خورد
یه فکر شیطانی به ذهنم رسید
_جانم عشقم
#ستی دیانا چی زدی منم ستی
#دیانا منم دلم برات تنگ شده بود
عزیزم آره بیکارم بیا دنبالم
#ستی نه مثل اینکه باید ساقیتو عوص کنم چی میگی
# دیانا باش عزیزم من می بینمت پس شب
#ستی هیچی دنیا یه عقل نوبت بده به این
# دیانا بعد بهت زنگ میزنم
فعلا قشنگم
میخواستم ببینم عکس العملش چیه
گفتم عشقم داره میاد دنبالم که باصدای مامانم صاف وایسادم
🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗🌿🌗
سیلام✌️🏻😃
خب خب اینم یه پارت طولانی حمایت یادتون نره ها
۷.۸k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.