★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
Part:⁹
کوک: ممنون خانم(لبخند)
م.ت: لازم نیست بهم بگی خانم تو دویت صمیمی پیرم هستی بهم بگو خااه و راحت باش
کوک: چشم
م.ت: جیمینن برو ا.ت رو صدا بزن شام حاضره
جیمین: باش
(اومدن پایین)
ا.ت: مامان غذا چیه؟
م.ت: غذای مورد علاقت رشته سوپ تند با دوک بوکی
ا.ت: ایول
م.ت: پسرم کوک بخورین
کوک: دستتون درد نکنه
ا.ت: عوضی از خود راضی(زیر لب)
کوک: شنیدم(جدی و اروم توری که فقط ا.ت بشنوه)
(بعد شام)
م.ت: بچها ببخشید باید برم خواهرم یکم حالش بد شده
جیمین: مامان خاله چی شده؟
ا.ت: راس میگه چی شده؟
م.ت: چیز خواسی نیست نگران نباشید
(رفت)
جیمین: خب چیکار کنیم؟
کوک: جرئت حقیقت ؟
ا.ت: من میرم بالا(سرد)
جیمین: ا.ت بیا بشین
ا.ت: حال کارای پچگونه ی شما رو ندارم(سرد)
کوک: هه از این به بعد میشی وکیل کوچولوی یخی(نیشخند)
جیمین: حقق(از حنده داشت قش میکرد)
ا.ت: اخرین بارت باشه اینو میگی
کوک: حالا بهش فکر میکنم
ا.ت: ببی....
جیمین: حالا بیا بشینن
ا.ت: هوففففف
(بطری رو چرخوندن)
کوک و ا.ت
کوک: خب جرئت یا حقیقت ؟
ا.ت: از اونجایی که شجاعم پس جرئت
کوک: خوبه، عذر خواهی کن(نیشخند)
ا.ت: اون وقت چرا؟(جدی)
کوک: بخاطر حرف اون روزت(جدیی)
ا.ت: نمیخوام چون خیلی رو مخم بودی
کوک: حالا هرچی باید عذر خواهی کنی
ا.ت: اگه اینطوره تو هم باید برای اینکه بهم گفتی گمشو و حرف های بدت ازم عذر خواهی کنی
کوک: چون تو اون حرفو زدی منم اعصابم خورد شد و اون حرفا رو زدم
..
جیمین که تا الان به بحث این دوتا گوش میداد و دید داره دعوا میشه گفت
جیمین: حالا بحث نکنید بجای عذر خواهی هم بنوشید
ا.ت و کوک: یه لیوان کامل رو سر کشیدن
(۳۰ مین بعد)
(ا.ت و کوک کاملا مست شده بودن جوری که هیچی نمیفهمیدن هیچییی حتی هم رو نمیشناختن جیمین هم از مستی خوابش برده بود)
(بچها اینجا کوک و ا.ت میگن حالت مست رو داره)
کوک: اووووووو بانوی زیبا اسمتون چیه؟
ا.ت: برووووو اقا مزاحم نشوووو من وکیلم هااا
کوک: خب که چییی ؟! میخوام جرم کنم که منتها تو وکیلم باشی( بچها نگاه کنید چه مثال هایی میزنم🤣😎)
ا.ت: اووووووو خوشم اومدددد
کوک: افتخار میدید؟(نگاه شیطانی)
ا.ت: اووو بله اقای جذاب.
کوک نزدیک ا.ت میشه و لب.شو روی ل.ب ا.ت میزاره
طوری که کارشون به اتاق خواب میکشه و دیگه اره
(بچها دیگه خودتون با مغز منحرفتون تصویر سازی کنید😏😎)
صبح: ...
خماریییییییی
Part:⁹
کوک: ممنون خانم(لبخند)
م.ت: لازم نیست بهم بگی خانم تو دویت صمیمی پیرم هستی بهم بگو خااه و راحت باش
کوک: چشم
م.ت: جیمینن برو ا.ت رو صدا بزن شام حاضره
جیمین: باش
(اومدن پایین)
ا.ت: مامان غذا چیه؟
م.ت: غذای مورد علاقت رشته سوپ تند با دوک بوکی
ا.ت: ایول
م.ت: پسرم کوک بخورین
کوک: دستتون درد نکنه
ا.ت: عوضی از خود راضی(زیر لب)
کوک: شنیدم(جدی و اروم توری که فقط ا.ت بشنوه)
(بعد شام)
م.ت: بچها ببخشید باید برم خواهرم یکم حالش بد شده
جیمین: مامان خاله چی شده؟
ا.ت: راس میگه چی شده؟
م.ت: چیز خواسی نیست نگران نباشید
(رفت)
جیمین: خب چیکار کنیم؟
کوک: جرئت حقیقت ؟
ا.ت: من میرم بالا(سرد)
جیمین: ا.ت بیا بشین
ا.ت: حال کارای پچگونه ی شما رو ندارم(سرد)
کوک: هه از این به بعد میشی وکیل کوچولوی یخی(نیشخند)
جیمین: حقق(از حنده داشت قش میکرد)
ا.ت: اخرین بارت باشه اینو میگی
کوک: حالا بهش فکر میکنم
ا.ت: ببی....
جیمین: حالا بیا بشینن
ا.ت: هوففففف
(بطری رو چرخوندن)
کوک و ا.ت
کوک: خب جرئت یا حقیقت ؟
ا.ت: از اونجایی که شجاعم پس جرئت
کوک: خوبه، عذر خواهی کن(نیشخند)
ا.ت: اون وقت چرا؟(جدی)
کوک: بخاطر حرف اون روزت(جدیی)
ا.ت: نمیخوام چون خیلی رو مخم بودی
کوک: حالا هرچی باید عذر خواهی کنی
ا.ت: اگه اینطوره تو هم باید برای اینکه بهم گفتی گمشو و حرف های بدت ازم عذر خواهی کنی
کوک: چون تو اون حرفو زدی منم اعصابم خورد شد و اون حرفا رو زدم
..
جیمین که تا الان به بحث این دوتا گوش میداد و دید داره دعوا میشه گفت
جیمین: حالا بحث نکنید بجای عذر خواهی هم بنوشید
ا.ت و کوک: یه لیوان کامل رو سر کشیدن
(۳۰ مین بعد)
(ا.ت و کوک کاملا مست شده بودن جوری که هیچی نمیفهمیدن هیچییی حتی هم رو نمیشناختن جیمین هم از مستی خوابش برده بود)
(بچها اینجا کوک و ا.ت میگن حالت مست رو داره)
کوک: اووووووو بانوی زیبا اسمتون چیه؟
ا.ت: برووووو اقا مزاحم نشوووو من وکیلم هااا
کوک: خب که چییی ؟! میخوام جرم کنم که منتها تو وکیلم باشی( بچها نگاه کنید چه مثال هایی میزنم🤣😎)
ا.ت: اووووووو خوشم اومدددد
کوک: افتخار میدید؟(نگاه شیطانی)
ا.ت: اووو بله اقای جذاب.
کوک نزدیک ا.ت میشه و لب.شو روی ل.ب ا.ت میزاره
طوری که کارشون به اتاق خواب میکشه و دیگه اره
(بچها دیگه خودتون با مغز منحرفتون تصویر سازی کنید😏😎)
صبح: ...
خماریییییییی
۵.۴k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.