★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
Part:¹⁰
(صبح)
ا.ت: چشمامو باز کردم و از چیزی چه دیدم خشکم زد(تعجب بسیار زیااااد)ا.اون جو..جونگ ک..ک.کوک ب..ود (جیغ بنفششششش)
کوک: چی شده؟(وقتی ا.ت رو لخت دید اونم جیغ بنفششششش)
جیمین: پایین بودم که صدای جیغ بیدارم کرد چرا اینجا خوابیدم؟ وای ا.تتت!!! رفتم بالا که
جیمین: ا.تتتتتتتتتتتت(تعجب و یکم عصبی و شکهه)
(ا.ت لباس پوشیده بود)
ا.ت: جیمینن این این این دوستت به من تجا..وز کرد(ترس و شکه)
کوک: من به تو تجا..وز نکردم(جدی) اخخخخ سرم از دیشب هیچی یادم نمیاد(ناراحت)
ا.ت: از اتاقم برو بیروننن گمشوووووو تو دختر بودن رو ازم گرفتییی(گریه)
جیمین که همینطور شکه داشت نگاه میکرد لب زد
جیمین: ببین اروم باشین ، ا.ت توهم گریه نکن، کوک با من بیا پایین ا.ت تو هم حمام کن و بیا پایین
(۳۰ مین بعد)
ا.ت اومد پایین و داشت تلو تلو میخورد چون خیلی دل درد داشت
ا.ت: چی شده؟(سرد یخییی)
کوک: ببین ا.ت من واقعا متاسفم برای دیشب ولی من هیچی یادم نیست اصن من دیشب مست بودم
ا.ت: منم مست بودم درسته ولی نمیبخشمت تو دختر بودن رو ازم گرفتی میفهمی؟؟(بغض رو به گریه)
جیمین: جونگکوک،ا.ت بهتره دیشب رو فراموش کنید من از هردوتای شما خیلی خیلی عصبی ام و الان دارم خودمو کنترل میکنم که داد نزنم پس بهتره زود این مسئله رو فیصله بدید و فراموش کنید(جدی وعصبی)
کوک: من دیگه میرم راستی واسه ی کار هم..
ا.ت: من نمیخوام روت رو ببینم ولی چون دادگاه فرداس میام ولی به نفعته تو دادگاه بعدی برای خودت یه وکیل پیدا کنی (سرد وجدی)
کوک: اوهوم من میرم
جیمین: وایسا باهات بیام
(دم در)
جیمین: کوک وایسا
کوک: بله؟
جیمین: این قضیه رو فراموش کن انگار که دیشب هیچ اتفاقی نیفتاده اوک؟ نمیخوام دوستمون بهم بخوره
کوک: باشه🙂 دیگه راجبش فکر نمیکنم داداش
جیمین: خوبه ، خدافظ 🙂(هنوز عصبیه ولی به رو نمیاره)
(ا.ت ویو)
حالم خیلی بد بود وقتی اومدم تو اتاق فقط اشک میریختم اخه چرا چرا چرا؟ چرا جئون جونگ کوک؟ چرا اون باید باشه کسی که ازش متنفرم خسته شدمم دیگه نمیکشمممممممممممممم دلم خیلی درد میکنه نمیتونم به مامانم و جیمین هم بگم جیمین خیلی عصبیه ولی به روی خودش نمیاره چون نمیخواد اوقات تلخی پیش بیاد اون خیلی مهربونه ولییی من بعد از دادگاه فردا دیگه نمیخوام قیافه اونو ببینمم نمیتونممم الان که یادم میاد بوی عطر تنش منو مس.ت تر میکرد ولی من ازش متنفرم چشماشششش نه ا.ت به خودت بیا اون کاری که دیشب کرد غیر قابل قبوله ...
(کوک ویو)
همه چیو یادم اومد نمیتونم قبولش کنم اخه چرا ا.ت؟ کسی که ازش متنفرم ؟ ولی چشماش و عطر تنش واقعا مس.ت کننده بود ولی نمیشه فردا اخرین دیدار منو ا.ته پس نباید به روی خودم بیارم..
(دادگاه)
..
Part:¹⁰
(صبح)
ا.ت: چشمامو باز کردم و از چیزی چه دیدم خشکم زد(تعجب بسیار زیااااد)ا.اون جو..جونگ ک..ک.کوک ب..ود (جیغ بنفششششش)
کوک: چی شده؟(وقتی ا.ت رو لخت دید اونم جیغ بنفششششش)
جیمین: پایین بودم که صدای جیغ بیدارم کرد چرا اینجا خوابیدم؟ وای ا.تتت!!! رفتم بالا که
جیمین: ا.تتتتتتتتتتتت(تعجب و یکم عصبی و شکهه)
(ا.ت لباس پوشیده بود)
ا.ت: جیمینن این این این دوستت به من تجا..وز کرد(ترس و شکه)
کوک: من به تو تجا..وز نکردم(جدی) اخخخخ سرم از دیشب هیچی یادم نمیاد(ناراحت)
ا.ت: از اتاقم برو بیروننن گمشوووووو تو دختر بودن رو ازم گرفتییی(گریه)
جیمین که همینطور شکه داشت نگاه میکرد لب زد
جیمین: ببین اروم باشین ، ا.ت توهم گریه نکن، کوک با من بیا پایین ا.ت تو هم حمام کن و بیا پایین
(۳۰ مین بعد)
ا.ت اومد پایین و داشت تلو تلو میخورد چون خیلی دل درد داشت
ا.ت: چی شده؟(سرد یخییی)
کوک: ببین ا.ت من واقعا متاسفم برای دیشب ولی من هیچی یادم نیست اصن من دیشب مست بودم
ا.ت: منم مست بودم درسته ولی نمیبخشمت تو دختر بودن رو ازم گرفتی میفهمی؟؟(بغض رو به گریه)
جیمین: جونگکوک،ا.ت بهتره دیشب رو فراموش کنید من از هردوتای شما خیلی خیلی عصبی ام و الان دارم خودمو کنترل میکنم که داد نزنم پس بهتره زود این مسئله رو فیصله بدید و فراموش کنید(جدی وعصبی)
کوک: من دیگه میرم راستی واسه ی کار هم..
ا.ت: من نمیخوام روت رو ببینم ولی چون دادگاه فرداس میام ولی به نفعته تو دادگاه بعدی برای خودت یه وکیل پیدا کنی (سرد وجدی)
کوک: اوهوم من میرم
جیمین: وایسا باهات بیام
(دم در)
جیمین: کوک وایسا
کوک: بله؟
جیمین: این قضیه رو فراموش کن انگار که دیشب هیچ اتفاقی نیفتاده اوک؟ نمیخوام دوستمون بهم بخوره
کوک: باشه🙂 دیگه راجبش فکر نمیکنم داداش
جیمین: خوبه ، خدافظ 🙂(هنوز عصبیه ولی به رو نمیاره)
(ا.ت ویو)
حالم خیلی بد بود وقتی اومدم تو اتاق فقط اشک میریختم اخه چرا چرا چرا؟ چرا جئون جونگ کوک؟ چرا اون باید باشه کسی که ازش متنفرم خسته شدمم دیگه نمیکشمممممممممممممم دلم خیلی درد میکنه نمیتونم به مامانم و جیمین هم بگم جیمین خیلی عصبیه ولی به روی خودش نمیاره چون نمیخواد اوقات تلخی پیش بیاد اون خیلی مهربونه ولییی من بعد از دادگاه فردا دیگه نمیخوام قیافه اونو ببینمم نمیتونممم الان که یادم میاد بوی عطر تنش منو مس.ت تر میکرد ولی من ازش متنفرم چشماشششش نه ا.ت به خودت بیا اون کاری که دیشب کرد غیر قابل قبوله ...
(کوک ویو)
همه چیو یادم اومد نمیتونم قبولش کنم اخه چرا ا.ت؟ کسی که ازش متنفرم ؟ ولی چشماش و عطر تنش واقعا مس.ت کننده بود ولی نمیشه فردا اخرین دیدار منو ا.ته پس نباید به روی خودم بیارم..
(دادگاه)
..
۷.۱k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.