★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
Part:⁸
داشتیم میدوعیدیم که یهو مامان ا.ت و جیمین درو باز کرد و کوک اومد داخل و با تعجب به جیمین و ا.ت نگاه میکرد
کوک: س..لام(تعجب و سعی در نخندیدن)
جیمین: سلام خوبی بیا بشین ببخشید خواهرم یه خورده چیزه اره همون خب بیا
ا.ت: جیمین من میرم تو اتاقم بهتره بعدا عذر خواهی کنی(سرد و بدون نگاه به جونگ کوک از کنارش رد شد و رفت بالا)
جیمین: بابت رفتار اون روزش ازت عذر میخوام
کوک: اشکال نداره 🙂
جیمین : خب چیکار کنیم ؟ حوصلم سر رفت
کوک: بریم شهر بازی؟
جیمین:واا کوک بچهایی؟
کوک: واتت؟ شهر بازی بزرگ کوچیک نداره حتی اگه میخوای به اون خواهر......
جیمین: رومخم بگم بیاد ؟ باش🤣🤣(با خنده)
کوک: خوبه حرفامو کاملم میکنی (خنده)
جیمین: وایسا بهش بگم بیاد
کوک: باش
---
جیمین: هوی ا.ت خانوم
ا.ت: اگه نمیخوای بهت برینم پس برو بیرون(لبخند معنادار)
جیمین: نگا که میخواستم بهت خوبی کنم ببرمت شهربازی اما..
ا.ت: باشه میام
جیمین: اوک پس میریم
ا.ت: اون جونگ کوک هم میاد نه؟
جیمین: اره (لبخند)
ا.ت: جیمیننن(حرصی) باشش
جیمین: بدبخت خودش گفت بیا بریم
ا.ت: ...
_____
ا.ت : بریم(سرد یخییی)
جیمین: کوک بیا
کوک: با ماشین من میریم
ا.ت: من با ماشین خودم میام(سرد)
جیمین ا.ت بس کن دیگه بیا
ا.ت: هوفف باش
(رسیدن)
ا.ت: ای شهربازی قشنگممم من اومدممممم دلت برام تنگ نشده بوددد؟
کوک: سرعت تغیر مودش از سرعت رشد پشمام بیشتره
جیمین: دقیقا
(تمام بازیا رو سوار شدن)
ا.ت: خیلی خوب بود
جیمین: خب بریم خونه ی ما
کوک: من میرسونمتون
(رسیدن)
کوک: خب بعدا میبینمت جیمین
ا.ت: ...
جیمین: نمیزارم بری اصلا باید بیای شام خونمون
کوک: اما
جیمین: اما اگر نداریم بایددد بیای
ا.ت: (درحال حرص خوردن چون از کوک بدش میاد)
ا.ت با کلافه گی به سمت اتاقش میره بدون هیچ حرفی
جیمین: مامااان ما اومدیم
م.ت: خوش اومدین ، پسرم کوک تو هم خیلی خوش اومدی
کوک: .....
Part:⁸
داشتیم میدوعیدیم که یهو مامان ا.ت و جیمین درو باز کرد و کوک اومد داخل و با تعجب به جیمین و ا.ت نگاه میکرد
کوک: س..لام(تعجب و سعی در نخندیدن)
جیمین: سلام خوبی بیا بشین ببخشید خواهرم یه خورده چیزه اره همون خب بیا
ا.ت: جیمین من میرم تو اتاقم بهتره بعدا عذر خواهی کنی(سرد و بدون نگاه به جونگ کوک از کنارش رد شد و رفت بالا)
جیمین: بابت رفتار اون روزش ازت عذر میخوام
کوک: اشکال نداره 🙂
جیمین : خب چیکار کنیم ؟ حوصلم سر رفت
کوک: بریم شهر بازی؟
جیمین:واا کوک بچهایی؟
کوک: واتت؟ شهر بازی بزرگ کوچیک نداره حتی اگه میخوای به اون خواهر......
جیمین: رومخم بگم بیاد ؟ باش🤣🤣(با خنده)
کوک: خوبه حرفامو کاملم میکنی (خنده)
جیمین: وایسا بهش بگم بیاد
کوک: باش
---
جیمین: هوی ا.ت خانوم
ا.ت: اگه نمیخوای بهت برینم پس برو بیرون(لبخند معنادار)
جیمین: نگا که میخواستم بهت خوبی کنم ببرمت شهربازی اما..
ا.ت: باشه میام
جیمین: اوک پس میریم
ا.ت: اون جونگ کوک هم میاد نه؟
جیمین: اره (لبخند)
ا.ت: جیمیننن(حرصی) باشش
جیمین: بدبخت خودش گفت بیا بریم
ا.ت: ...
_____
ا.ت : بریم(سرد یخییی)
جیمین: کوک بیا
کوک: با ماشین من میریم
ا.ت: من با ماشین خودم میام(سرد)
جیمین ا.ت بس کن دیگه بیا
ا.ت: هوفف باش
(رسیدن)
ا.ت: ای شهربازی قشنگممم من اومدممممم دلت برام تنگ نشده بوددد؟
کوک: سرعت تغیر مودش از سرعت رشد پشمام بیشتره
جیمین: دقیقا
(تمام بازیا رو سوار شدن)
ا.ت: خیلی خوب بود
جیمین: خب بریم خونه ی ما
کوک: من میرسونمتون
(رسیدن)
کوک: خب بعدا میبینمت جیمین
ا.ت: ...
جیمین: نمیزارم بری اصلا باید بیای شام خونمون
کوک: اما
جیمین: اما اگر نداریم بایددد بیای
ا.ت: (درحال حرص خوردن چون از کوک بدش میاد)
ا.ت با کلافه گی به سمت اتاقش میره بدون هیچ حرفی
جیمین: مامااان ما اومدیم
م.ت: خوش اومدین ، پسرم کوک تو هم خیلی خوش اومدی
کوک: .....
۶.۱k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.