رمان هم خونه های ما

«رمان هم خونه های ما»
پارت:۴
میز رو جمع کردن و برای خواب اماده شدن بعد پسر ها منتظر بودند ببینن چیکار کنن
-:پسر ها بیاین اتاقتون رو بهتون نشون بدم

جیسو اتاقشون رو بهشون نشون داد و پسر ها چون خیلی خسته بودند خوابیدند
دختر ها هم داشتند برای خواب اماده میشدند
^:میگم....بچه ها بیاین امشب نخوابیم
*:خب استاد چیکار کنیم«خنده»
^:اهای جنی«عصبانی»اصلا ولش کن
*:خب حالا خودتو لوس نکن بگو ببینم چیکار کنیم
^:فیلم ببینیم
+:موافقم،موافقم،هورا

رفتن روی مبلی که روبه روی تلوزیون بود نشستن
+:الان میرم پاپ کورن با خوراکی میارم
رزی رفت و خوراکی اورد و دخترا تا صبح فیلم دیدن،گفتن وخندیدن و بعد هم خوابشون برد

صبح روز بعد
ویو جونکوک
از خواب بیدار شدم،داشتم دمبال دسشویی میگشتم که وقتی وارد پزیرایی شدم از چیزی که دیدم نزدیک بود خندم بگیره،
جیسو ،لیسا،رزی وجنی روی مبل خوابیده بودن و به یه حالت عجیبی بخوام توصیفش کنم میشه،رزی یه پاش از مبل بیرون افتاده بود و پای دیگری هم قسمت بالای مبل ولو شده بود دستش رو سر جنی بود،جنی هم سرش رو روی پای لیسا گذاشته بود و دستش نزدیک بود بره تو چشم جیسو و.....
خیلی بامزه بودن،حواسم به دخترا پرت بود که خوردم به لیوان ابی که روی اپن اشپز خونه گذاشته بود و افتاد شکست و بچه ها از خواب پریدن
+:وای،وای،چیشده،کی حمله کرده
-:یا خدا«با صدای بلند»
لیسا و جنی هم جیغ کشیدن و از رو مبل پایین افتادن
جونکوک:ببخشید،ببخشید حواسم نبود
*:اشکال نداره هه،هه،هه«نفس،نفس میزد و ترسیده بود»

«یک ساعت بعد»
بچه ها همه بیدار شده بودن،لباس عوض کرده بودن صبخانه خورده بودن ومنتظره بودن غذا اماده بشه

-:رزی چرا انقدر سریع غذا درست میکنی چرا انقدر عجله داری
+:باید برم رستوران دیرم شده
«یک ساعت بعد»
رزی به رستوران رفت و برگشت
-:سلام رزی برگشتی
+:سلام اره، الان میرم شام اماده میکنم
*:نه نیاز نیست غذا سفارش دادم
+:مرسی که سفارش دادی الان میرم لباسام رو عوض میکنم میام

رزی رفت لباساش رو عوض کنه که یهو زنگ در به صدا در امد
-:من باز میکنم
+:نه بزار خودم الان باز میکنم

رزی رفت در رو باز کنه ولی وقتی در رو باز کرد.....
دیدگاه ها (۹)

«رمان هم خونه های ما»پارت:۵رزی رفت در رو باز کنه ولی وقتی در...

«رمان هم خونه های ما»پارت:۶+:خب پس بیاین بریم پشت بوم،اونجا ...

«رمان هم خونه های ما»پارت:۳-:که همون موقع من پیداشون کردم+:ب...

بچه ها میشه لطفا نظرتون رو راجب رمان بگین میخوام ببینم رمانم...

چرا من پارت 1۰بچه ها یه توضیح کوتاه درمورد اعضای بلک پینک او...

بهترین دوستی ها پارت ۲و شروع کرد به فیزیک درس دادن زنگ تفریح...

P¹⁴+ نمی خوای بری عروسی - خوب چی بپوشم+ برو یه لباس درست و ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط