پارت بیست و چهآرم / Part24
پارت بیست و چهآرم / Part24
کوک : دست تهیونگو از روی آرنجم برداشتم و به سمت اتاقم رفتم و همینجور غر..
تهیونگ : قلبم از ترس داشت از جاش در میومد.
نفس نفس میزدم
لیوان آبو برداشتم و سر کشیدم
_اینایه کابوسه..کابوسههعههههههعهههههعههعه
جونکوک از اتاق داد میزنه : یاااااااااااااا چی میگیییییی میخوای تورم پرت کنم بیروننن؟؟
تهیونگ : مایلم نه یعنی چیز ببخشیددددد
.
چند روزی گذشت..
مشغول کار بودم و هیچ اتفاق خاصی نمیوفتاد.
حتی گاهی فراموش میکردم برای چی اینجام،زندگیشون جالب بود! اولین بار بود که همچین ماموریتی میومدم البته شاید.
کراواتمو کمی شل کردم و دستی به موهای شلختم کشیدم.
سینی آبمیوه رو برداشتم و به سمت اتاق جانکوک رفتم.
در زدم و با شنیدن بله در رو باز کردم.
سینی رو روی عسلی گذاشتم که موقع رفتن صدام زد.
_ کیم تهیونگ ؟
_ بله ؟
بلند شد و ب سمتماومد
_میخوام امشب یه مهمونی برم
چند باری پلک زدمو گفتم :
_بار ؟
_ شاید..
_شاید یعنی بله ؟
_درسته
_خب برای شب وقت خالی دارید ؟
_نه نه اونا مهم نیست
_پس من چه کمکی میتونمبکنم ؟؟
_میخوام توام بیای..
_مننن؟؟؟
_آره تو
_من چرا قربان؟؟ کیم نامجون و...
_نمیان
_پس من؟؟
_من میگم بیای یعنی میای.
_اه چشم..
_خوبه پس ماشینو اماده کن برای خرید..
_خرید؟
_میخوام چندتا چیزبگیرم
_چ...
_خیلی صحبت میکنی زود باش برو
_اوکی معذرت میخوام
و از اتاق بیرون رفتم..چخبر بود؟
(ببخشید بابت اینکه خیلی وقته پارت نذاشتم ، مریض شده بودم و بیمارستانو این داستانا خیلی ببخشید باز..)
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو
کوک : دست تهیونگو از روی آرنجم برداشتم و به سمت اتاقم رفتم و همینجور غر..
تهیونگ : قلبم از ترس داشت از جاش در میومد.
نفس نفس میزدم
لیوان آبو برداشتم و سر کشیدم
_اینایه کابوسه..کابوسههعههههههعهههههعههعه
جونکوک از اتاق داد میزنه : یاااااااااااااا چی میگیییییی میخوای تورم پرت کنم بیروننن؟؟
تهیونگ : مایلم نه یعنی چیز ببخشیددددد
.
چند روزی گذشت..
مشغول کار بودم و هیچ اتفاق خاصی نمیوفتاد.
حتی گاهی فراموش میکردم برای چی اینجام،زندگیشون جالب بود! اولین بار بود که همچین ماموریتی میومدم البته شاید.
کراواتمو کمی شل کردم و دستی به موهای شلختم کشیدم.
سینی آبمیوه رو برداشتم و به سمت اتاق جانکوک رفتم.
در زدم و با شنیدن بله در رو باز کردم.
سینی رو روی عسلی گذاشتم که موقع رفتن صدام زد.
_ کیم تهیونگ ؟
_ بله ؟
بلند شد و ب سمتماومد
_میخوام امشب یه مهمونی برم
چند باری پلک زدمو گفتم :
_بار ؟
_ شاید..
_شاید یعنی بله ؟
_درسته
_خب برای شب وقت خالی دارید ؟
_نه نه اونا مهم نیست
_پس من چه کمکی میتونمبکنم ؟؟
_میخوام توام بیای..
_مننن؟؟؟
_آره تو
_من چرا قربان؟؟ کیم نامجون و...
_نمیان
_پس من؟؟
_من میگم بیای یعنی میای.
_اه چشم..
_خوبه پس ماشینو اماده کن برای خرید..
_خرید؟
_میخوام چندتا چیزبگیرم
_چ...
_خیلی صحبت میکنی زود باش برو
_اوکی معذرت میخوام
و از اتاق بیرون رفتم..چخبر بود؟
(ببخشید بابت اینکه خیلی وقته پارت نذاشتم ، مریض شده بودم و بیمارستانو این داستانا خیلی ببخشید باز..)
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو
۱۰.۹k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.