پارت ۳ اکیپ من
ات: یکم میترسم
جیمین: خب نمیمیری که بیا یکم جیغ میزنی بعد عادت می کنی
ات: ب.. باشه
رفتیم ترن هوایی سوار شدیم من و کوک پیش هم نشستیم که حرکت کرد
کوک: چرا چشمات و انقدر گشاد کردییییییی
ات: احساس می کنم... قلبم داره.. میوفته
کوک:(خنده)
ترن هوایی رفت بالا تا میخواست بیاد پایین
همه:*جیییییییغ*
بالاخره بعد چند دور وایستاد و پیاده شدیم نمیتونستم درست راه برم
کوک: حالت خوبه؟
ات: اره خوبم، پام درد گرفت
کوک: اون طوری که پاتو به زمین فشار میدادی معلومه درد میگیره
ا ت: کوووک
کوک: جان
ات: 😑
رفتیم بستنی خریدیم داشتیم میخوردیم که
جین: میگم شما فردا روز اول دانشگاهتونه، نه؟
تهیونگ: اوهوم
ات: یه مدت راحت بودیم دوباره باید درس بخونیم
جیمین: انگار چقدرم درس میخونی
ات: اره درس میخونم
کوک: جون من؟
ات: بی مزه
نامجون: از این به بعد مثل ادم درس بخون
ات: باشه اقا معلم
ات: من دیگه باید برم
کوک: ما هم دیگه کم کم میریم
ات: باشه پس من میرم تاکسی بگیرم
جیمین: چرا تاکسی بگیری؟ ما داریم میریم تو رم میرسونیم
تهیونگ: راست میگه
ات: باشه مرسی
سوار ماشین شدیم و منو رسوندن خونه ازشون خدافظی کردم رفتم تو دیدم بابام و نا مادریم وسایلشون و جمع کردن
ات: دارین میرین
_اره
ات: الان؟
+بله
رفتن دم در از منو هان سوک خدافظی کردن رفتن
هان سوک: برو برام یچیز بیار بخورم
ات: کوفتت بشه (اروم)
ات: الان میارم
ازش میترسیدم اگه انقدر دیوونه نبود براش نمیبردم
رفتم تو اشپز خونه ساندویچ داشتیم تو خونه، براش ساندویچ و شربت بردم رفتم تو اتاقش جلو کامپیوترش نشسته بود گزاشتم رو میز رفتم تو اتاق خودم و رو تخت ولو شدم بعد چند دقیقه خوابم برد
* فردا صبح *
بیدار شدم یه دوش ده دقیقه ای گرفتم موهامو خشک کردم روتین پوستی انجام دادم و لباس پوشیدم موهامو بستم کولمو برداشتم رفتم پایین از تو یخچال شیر کاکائو برداشتم خوردم میخواستم برم
ات: من دارم میرم
هان سوک: به درک که میری
رفتم بیرون، دانشگاه نزدیک بود پیاده رفتم بعد ده دقیقه رسیدم رفتم تو داشتم دنبال کلاسم میگشتم که حواسم نبود خوردم به یکی
پسره: هووی مگه کوری نمیبینی
ات: درست صحبت کن... مرتیکه روانی
پسره: چطور جرات کردی.. اصلا میدونی من کیم
ات: هر کی میخوای باش من هر چی بخوام بهت می گم
هیونجین: گوش کن دخترو اسم من هیونجین و پسر پولدار و قلدر دانشگاهم
ات: به پشمم که پسر پولدار و قلدر دانشگاهی
رفتم تو کلاسمون تهیونگ و جیهوپ قبل من اومده بودن
ات: سلام
جیهوپ و تهیونگ: سلام
ات: کوک و جیمین هنوز نیومدن؟
*کوک اومد *
ا ت:(خنده) چه حلال زادست تا اسمشو گفتیم اومد
جیهوپ:(خنده)
کوک: به چی میخندین
تهیونگ: هیچی...
ادامه دارد...
جیمین: خب نمیمیری که بیا یکم جیغ میزنی بعد عادت می کنی
ات: ب.. باشه
رفتیم ترن هوایی سوار شدیم من و کوک پیش هم نشستیم که حرکت کرد
کوک: چرا چشمات و انقدر گشاد کردییییییی
ات: احساس می کنم... قلبم داره.. میوفته
کوک:(خنده)
ترن هوایی رفت بالا تا میخواست بیاد پایین
همه:*جیییییییغ*
بالاخره بعد چند دور وایستاد و پیاده شدیم نمیتونستم درست راه برم
کوک: حالت خوبه؟
ات: اره خوبم، پام درد گرفت
کوک: اون طوری که پاتو به زمین فشار میدادی معلومه درد میگیره
ا ت: کوووک
کوک: جان
ات: 😑
رفتیم بستنی خریدیم داشتیم میخوردیم که
جین: میگم شما فردا روز اول دانشگاهتونه، نه؟
تهیونگ: اوهوم
ات: یه مدت راحت بودیم دوباره باید درس بخونیم
جیمین: انگار چقدرم درس میخونی
ات: اره درس میخونم
کوک: جون من؟
ات: بی مزه
نامجون: از این به بعد مثل ادم درس بخون
ات: باشه اقا معلم
ات: من دیگه باید برم
کوک: ما هم دیگه کم کم میریم
ات: باشه پس من میرم تاکسی بگیرم
جیمین: چرا تاکسی بگیری؟ ما داریم میریم تو رم میرسونیم
تهیونگ: راست میگه
ات: باشه مرسی
سوار ماشین شدیم و منو رسوندن خونه ازشون خدافظی کردم رفتم تو دیدم بابام و نا مادریم وسایلشون و جمع کردن
ات: دارین میرین
_اره
ات: الان؟
+بله
رفتن دم در از منو هان سوک خدافظی کردن رفتن
هان سوک: برو برام یچیز بیار بخورم
ات: کوفتت بشه (اروم)
ات: الان میارم
ازش میترسیدم اگه انقدر دیوونه نبود براش نمیبردم
رفتم تو اشپز خونه ساندویچ داشتیم تو خونه، براش ساندویچ و شربت بردم رفتم تو اتاقش جلو کامپیوترش نشسته بود گزاشتم رو میز رفتم تو اتاق خودم و رو تخت ولو شدم بعد چند دقیقه خوابم برد
* فردا صبح *
بیدار شدم یه دوش ده دقیقه ای گرفتم موهامو خشک کردم روتین پوستی انجام دادم و لباس پوشیدم موهامو بستم کولمو برداشتم رفتم پایین از تو یخچال شیر کاکائو برداشتم خوردم میخواستم برم
ات: من دارم میرم
هان سوک: به درک که میری
رفتم بیرون، دانشگاه نزدیک بود پیاده رفتم بعد ده دقیقه رسیدم رفتم تو داشتم دنبال کلاسم میگشتم که حواسم نبود خوردم به یکی
پسره: هووی مگه کوری نمیبینی
ات: درست صحبت کن... مرتیکه روانی
پسره: چطور جرات کردی.. اصلا میدونی من کیم
ات: هر کی میخوای باش من هر چی بخوام بهت می گم
هیونجین: گوش کن دخترو اسم من هیونجین و پسر پولدار و قلدر دانشگاهم
ات: به پشمم که پسر پولدار و قلدر دانشگاهی
رفتم تو کلاسمون تهیونگ و جیهوپ قبل من اومده بودن
ات: سلام
جیهوپ و تهیونگ: سلام
ات: کوک و جیمین هنوز نیومدن؟
*کوک اومد *
ا ت:(خنده) چه حلال زادست تا اسمشو گفتیم اومد
جیهوپ:(خنده)
کوک: به چی میخندین
تهیونگ: هیچی...
ادامه دارد...
۱۰.۱k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.