فیک عشق فرانسویه من پارت۹
تهیونگ میاد عقب و تکیه میده که یهو چشمش می افته به ا/ت که مثل یک گربه چسبیده به دره ماشین وسریع میره عقب.
تهیونگ:آخ ببخشید حواسم نبود،عذرمیخوام.
ا/ت:نه مشکلی نیست،اوکیه.
تهیونگ دستشو میزاره روی چونش و به در تکیه میده و بیرون میبینه،توی ذهنش:آخه دیوونه چرا انقدر بهش نزدیک شدی که باعث معذب شدنش شدی؟!(در حال غر زدن توی ذهنش درمورد خودش بود که یهو چشمش به لباس ا/ت می افته.)این دیگه چیه تنش کرده؟!چرا انقدر بدنماس!یعنی چی؟!واقعا نمیفهمم.(از سر عصبانیت میخنده.)
ا/ت:چیزی شده؟
تهیونگ:نه همه چی اوکیه.(دستاشو میزاره روی رونش.)
تهیونگ توی ذهنش:اره همه چی عالیه مخصوصا با این لباسی که تو تنت کردی که دیگه همه چی تکمیل شد،اون از تاکسی که اومد بره ماشینش خراب شده اونم از اون نزدیک شدنم به ا/ت توی ماشین و معذب شدنش اینم از این لباسش.اصلا عالی!
ا/ت:تهیونگ!تهیونگ!
تهیونگ:بله،بله؟!
ا/ت:رسیدیم نمیخوای پیاده بشی؟
تهیونگ:چرا،چرا الان پیاده میشم،ببخشید؛(روبروی راننده)خدانگهدار.
ا/ت:خداحافظ.
×:خدانگهدار،روز خوبی داشته باشید.
لایک🥼
#فیک_بی_تی_اس#فیک
melina_rz7_2
تهیونگ:آخ ببخشید حواسم نبود،عذرمیخوام.
ا/ت:نه مشکلی نیست،اوکیه.
تهیونگ دستشو میزاره روی چونش و به در تکیه میده و بیرون میبینه،توی ذهنش:آخه دیوونه چرا انقدر بهش نزدیک شدی که باعث معذب شدنش شدی؟!(در حال غر زدن توی ذهنش درمورد خودش بود که یهو چشمش به لباس ا/ت می افته.)این دیگه چیه تنش کرده؟!چرا انقدر بدنماس!یعنی چی؟!واقعا نمیفهمم.(از سر عصبانیت میخنده.)
ا/ت:چیزی شده؟
تهیونگ:نه همه چی اوکیه.(دستاشو میزاره روی رونش.)
تهیونگ توی ذهنش:اره همه چی عالیه مخصوصا با این لباسی که تو تنت کردی که دیگه همه چی تکمیل شد،اون از تاکسی که اومد بره ماشینش خراب شده اونم از اون نزدیک شدنم به ا/ت توی ماشین و معذب شدنش اینم از این لباسش.اصلا عالی!
ا/ت:تهیونگ!تهیونگ!
تهیونگ:بله،بله؟!
ا/ت:رسیدیم نمیخوای پیاده بشی؟
تهیونگ:چرا،چرا الان پیاده میشم،ببخشید؛(روبروی راننده)خدانگهدار.
ا/ت:خداحافظ.
×:خدانگهدار،روز خوبی داشته باشید.
لایک🥼
#فیک_بی_تی_اس#فیک
melina_rz7_2
- ۷.۱k
- ۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط