فیک کوک
فیک کوک
مافیای عاشق
Love mafia
Part:15
با چیزی که کوک گفت دلم میخواست محو بشم
_ما میتونیم باهم رابطه داشته باشیم
دکتر:خیر ممکنه خطرناک باشه
+...
+ ممنون بریم
از بیمارستان اومدیم بیرون دیدم کوک حالش گرفتس
+چیشده
_هیچی(پکر)
+نکنه بخاطر اینکه نمیتونیم باهم رابط داشته باشیم ناراحتی؟
_هوم(ناراحت)
+(خنده)
_چرا میخندی
+ما میتونیم تا دوماه اول باهم رابطه داشته باشیم وقتی تو از دکتر سوال کردی من به دکتر اشاره کردم که بگه نمیشه
_یعنی میشه(ذوق)
+اره ولی نباید خشن باشه
_...(فکر شیطانی)
رسیدیم خونه تا پامو گذاشتم داخل رو هوا معلق شدم
+چیکار میکنی(خنده)
_نباید این دوماهو از دست بدیم باید از لحظه به لحظش استفاده کنیم(خمار)
بوسه های ریزی رو گردنم میذاشت لاله گوشمو بوسید
(بقیش با خودتون)
8ماه بعد
تو این هشت ماه کوک حواسش بهم بود این اواخر خونه میموند داشتم غذا میخوردم که درد بدی تو ناحیه شکمم حس کردم و زیرم خیس شد
+ک...کو...کوککککک دارهههه میادددد(داد)
کوک سریع بلند شد و دستمد گرفت
_اروم باش نفس عمیق بکش دمم.......بازدمم
+الان وقت دم بازدم نیسس بریمم بیمارستانن
_ب...با...باشه الان باید چیکار کنم(استرس دستپاچگی)
+برووو بیمارستانننننن
رسیدن بیمارستان
رو ویلچر نشسته بودم و درد داشتم
+کوک همش تقصیر توعهههه
_عشقم من چیکار کنم خودت حامله شدی الان اینا از کجا در میاننن(گریه و استرس)
+به تو چه که از کجا درمیانن دارم از درد میمیرمم(گریه)
ویو کوک
تا خواستم حرفی بزنم ات و بردن اتاق زایمان ۱ ساعت گذشته بود استرس داشتم
همینطور داشتم تو راهرو راه میرفتم که دکتر اومد بیرون
دکتر:حال هردشون خوبه تبریک میگم(لبخند)
_کی میتونم ببینمشون
دکتر:یکم دیگه گیبرنشون بخش فردا هم میتونین مرخصش کنین
_ممنون(خوشحال)
رفتم یه گل گرفتم وارد اتاق شدم خوابیده بود بیدارش نکردم گذاشتم بخوابه
فلش بک به فردا
ات مرخص شد پسرمونو بغل گرفته بودم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم
شرایط
کامنت:۶۰
لابک :۳۰
مافیای عاشق
Love mafia
Part:15
با چیزی که کوک گفت دلم میخواست محو بشم
_ما میتونیم باهم رابطه داشته باشیم
دکتر:خیر ممکنه خطرناک باشه
+...
+ ممنون بریم
از بیمارستان اومدیم بیرون دیدم کوک حالش گرفتس
+چیشده
_هیچی(پکر)
+نکنه بخاطر اینکه نمیتونیم باهم رابط داشته باشیم ناراحتی؟
_هوم(ناراحت)
+(خنده)
_چرا میخندی
+ما میتونیم تا دوماه اول باهم رابطه داشته باشیم وقتی تو از دکتر سوال کردی من به دکتر اشاره کردم که بگه نمیشه
_یعنی میشه(ذوق)
+اره ولی نباید خشن باشه
_...(فکر شیطانی)
رسیدیم خونه تا پامو گذاشتم داخل رو هوا معلق شدم
+چیکار میکنی(خنده)
_نباید این دوماهو از دست بدیم باید از لحظه به لحظش استفاده کنیم(خمار)
بوسه های ریزی رو گردنم میذاشت لاله گوشمو بوسید
(بقیش با خودتون)
8ماه بعد
تو این هشت ماه کوک حواسش بهم بود این اواخر خونه میموند داشتم غذا میخوردم که درد بدی تو ناحیه شکمم حس کردم و زیرم خیس شد
+ک...کو...کوککککک دارهههه میادددد(داد)
کوک سریع بلند شد و دستمد گرفت
_اروم باش نفس عمیق بکش دمم.......بازدمم
+الان وقت دم بازدم نیسس بریمم بیمارستانن
_ب...با...باشه الان باید چیکار کنم(استرس دستپاچگی)
+برووو بیمارستانننننن
رسیدن بیمارستان
رو ویلچر نشسته بودم و درد داشتم
+کوک همش تقصیر توعهههه
_عشقم من چیکار کنم خودت حامله شدی الان اینا از کجا در میاننن(گریه و استرس)
+به تو چه که از کجا درمیانن دارم از درد میمیرمم(گریه)
ویو کوک
تا خواستم حرفی بزنم ات و بردن اتاق زایمان ۱ ساعت گذشته بود استرس داشتم
همینطور داشتم تو راهرو راه میرفتم که دکتر اومد بیرون
دکتر:حال هردشون خوبه تبریک میگم(لبخند)
_کی میتونم ببینمشون
دکتر:یکم دیگه گیبرنشون بخش فردا هم میتونین مرخصش کنین
_ممنون(خوشحال)
رفتم یه گل گرفتم وارد اتاق شدم خوابیده بود بیدارش نکردم گذاشتم بخوابه
فلش بک به فردا
ات مرخص شد پسرمونو بغل گرفته بودم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم
شرایط
کامنت:۶۰
لابک :۳۰
۳.۲k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.