𝐩𝐭:𝟏𝟕.𝐌𝐲 𝐓𝐢𝐠𝐞𝐫 𝐌𝐚𝐟𝐢𝐚
دیگه حرفی نزدیم و داشتیم کارتونمون رو میدیدیم که در با شتاب باز شد
یونگی:بدون من پدصگا؟
ا.ت:یونگی اوپا تو اینجا چیکار میکنی؟
یونگی:فضول رو بردن زیرزمین پله نداشت خورد زمین
ته:هار هار هار هیونگ واقعا بگو دیگه عه
یونگی:باشه بابااا...هولی(سگش)اومد بالشتمو پاره کرد...بعد بهترین گزینه تو بودی چون نزدیکترین بودی و بالشتت تقریبا مثل مال منه
ته:به خاطر این؟ فانوسا؟
یونگی:حالا گمشو کنار با اجازت بالشتتو بردارم
ته:خودتتت گمشووووو مال خودمههههه داریم فیلم میبینیم به چی تکیه بدم پسس
یونگی:عههه باب اسفنجیههه منم میاممم پسسس ته یکم برو اونور تر منم بیاممم
ته:ب..باشه هیونگ*لبخند ضایع*
چند مین بعد:
یونگی روی شونه ی ته خوابش برده بود که ته محکم شونش رو کشید کنار و سر یونگی خورد تو کمر ته
یونگی:مگه مرض دارییی؟؟؟
ته:شایددد
یونگی:مگه کورییی؟؟نمیبینی سرم رو شونته؟
ته:اوه ببخشید فکر کردم گرد و خاکه
یونگی :ببند پدصگ من چیکار کردم که الان دارم تقاصشو پس میدم؟؟؟
(قلب مارو لرزوندی یونگیا)
ته:هه هه هه دوست داشتممممم
یونگی:دوست داشتییی؟؟ حالا دارم براتتتت مادر قهوه اییی
ا.ت:بسهههههههههه*داد*
ا.ت:مگه شما بچه این که دارین دعوا میکنینن؟؟؟ بسه دیگهههه کارتونتونو ببینیننن
یونگی:اصن من میرم خونمون بالش تهیونگم میبرمم
ته:ببرررر صدتا ازش دارممم
یونگی:از اون صدتا بالش نود و نه تاش پیش منه
ته:پس چرا داری اینو میبریییی وایساااا یکی دیگه نموندههه دیگه بهت نمیدم بالشتامووووو
ا.ت:یااا اشکال نداره خودم میرم برات میخرم
ته:واقعااا؟
ا.ت:اوهوم
ته:میسییی
ا.ت:مستر کیم به نظرتون شما واقعا رئیس مافیایین با این کیوت بازیاتون؟
ته:چی؟ کیوت بازی دیگه چیع؟ ناباباااا من جدی ام!!!*مثلا جدی شدن*
ا.ت:باشه باشه من خوابم میاد هنوزززز بگیریم بخوابیمممم
ته:ولی تازه بیدار شدیم و من باید برم چندجا قمار بازی کنم
ا.ت:یاااع...پسس من میخوابمم
ته:باشه کوچولو من برم آماده شم
ا.ت:باشهه
تهیونگ لباساشو عوض کرد و من تلویزیون رو خواموش کردم و دراز کشیدم رو تخت که تهیونگ بعد از اینکه آماده شد پتو رو روم کشید و روی پیشونیم یه بوسه ی آروم کاشت
ته:دوست دارم بیبی
ا.ت:منم دوست دارم ته ته مراقب خودت باش
ته:باشه بایی
ا.ت:بایی
تهیونگ از اتاق رفت بیرون و بعد از چند مین صدای ماشین اومد که فهمیدم رفته...چشمام رو روی هم گذاشتم و آروم خوابیدم..
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟓𝟎
_____________________________
میدونم شرطا زیاده ولی فکر کنم تا 23 خرداد برسه نه؟؟ شایدم زودتر...کی میدونه؟ :[
#The_next_person_is_not_needed
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#مونبین_آسترو
یونگی:بدون من پدصگا؟
ا.ت:یونگی اوپا تو اینجا چیکار میکنی؟
یونگی:فضول رو بردن زیرزمین پله نداشت خورد زمین
ته:هار هار هار هیونگ واقعا بگو دیگه عه
یونگی:باشه بابااا...هولی(سگش)اومد بالشتمو پاره کرد...بعد بهترین گزینه تو بودی چون نزدیکترین بودی و بالشتت تقریبا مثل مال منه
ته:به خاطر این؟ فانوسا؟
یونگی:حالا گمشو کنار با اجازت بالشتتو بردارم
ته:خودتتت گمشووووو مال خودمههههه داریم فیلم میبینیم به چی تکیه بدم پسس
یونگی:عههه باب اسفنجیههه منم میاممم پسسس ته یکم برو اونور تر منم بیاممم
ته:ب..باشه هیونگ*لبخند ضایع*
چند مین بعد:
یونگی روی شونه ی ته خوابش برده بود که ته محکم شونش رو کشید کنار و سر یونگی خورد تو کمر ته
یونگی:مگه مرض دارییی؟؟؟
ته:شایددد
یونگی:مگه کورییی؟؟نمیبینی سرم رو شونته؟
ته:اوه ببخشید فکر کردم گرد و خاکه
یونگی :ببند پدصگ من چیکار کردم که الان دارم تقاصشو پس میدم؟؟؟
(قلب مارو لرزوندی یونگیا)
ته:هه هه هه دوست داشتممممم
یونگی:دوست داشتییی؟؟ حالا دارم براتتتت مادر قهوه اییی
ا.ت:بسهههههههههه*داد*
ا.ت:مگه شما بچه این که دارین دعوا میکنینن؟؟؟ بسه دیگهههه کارتونتونو ببینیننن
یونگی:اصن من میرم خونمون بالش تهیونگم میبرمم
ته:ببرررر صدتا ازش دارممم
یونگی:از اون صدتا بالش نود و نه تاش پیش منه
ته:پس چرا داری اینو میبریییی وایساااا یکی دیگه نموندههه دیگه بهت نمیدم بالشتامووووو
ا.ت:یااا اشکال نداره خودم میرم برات میخرم
ته:واقعااا؟
ا.ت:اوهوم
ته:میسییی
ا.ت:مستر کیم به نظرتون شما واقعا رئیس مافیایین با این کیوت بازیاتون؟
ته:چی؟ کیوت بازی دیگه چیع؟ ناباباااا من جدی ام!!!*مثلا جدی شدن*
ا.ت:باشه باشه من خوابم میاد هنوزززز بگیریم بخوابیمممم
ته:ولی تازه بیدار شدیم و من باید برم چندجا قمار بازی کنم
ا.ت:یاااع...پسس من میخوابمم
ته:باشه کوچولو من برم آماده شم
ا.ت:باشهه
تهیونگ لباساشو عوض کرد و من تلویزیون رو خواموش کردم و دراز کشیدم رو تخت که تهیونگ بعد از اینکه آماده شد پتو رو روم کشید و روی پیشونیم یه بوسه ی آروم کاشت
ته:دوست دارم بیبی
ا.ت:منم دوست دارم ته ته مراقب خودت باش
ته:باشه بایی
ا.ت:بایی
تهیونگ از اتاق رفت بیرون و بعد از چند مین صدای ماشین اومد که فهمیدم رفته...چشمام رو روی هم گذاشتم و آروم خوابیدم..
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟓𝟎
_____________________________
میدونم شرطا زیاده ولی فکر کنم تا 23 خرداد برسه نه؟؟ شایدم زودتر...کی میدونه؟ :[
#The_next_person_is_not_needed
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#مونبین_آسترو
۹.۸k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.