خندیدن به ضرب گلوله

.
خندیدن به ضرب گلوله
و استجاب دعای کشور همسایه
در بوسه هایی که به ازای هر ده تا/دو تا رایگان میگیری..
پای میز سیاست نشستیم و زیر/میزی گرفتیم
و پایتخت/پای تخت ها از یادمان رفت
سیاست/سوتین شد،با سایزهایی که دهان ما را می بست
و ما در صف دستشویی/با دردهای مشترک ایستادیم
و یادمان رفت طناب سیفون/به درد خودکشی نمی خورد
دو دستی/خود را/ تاراج زدیم
حال نشسته ایم
تا نخ هایمان راببندند و خیمه شب بازی کنیم
تا به اعتقادات کسی/فشار نیاید
ایمان اگر ستون بود/که با تفنگ آب پاش زیر سؤال نمی رفت..
حال بگذار پهلوان پنبه های شهر برقصند و دلاوری کنند
ما همیشه/به ضرب گلوله/میخندیم
دیدگاه ها (۱)

ما کتاب کهنه ای هستیم ... سرتا پا غلط!خواندنی ها را سراسر خو...

تمام خواب هایت را از چشم تنهایی می بینییتیم می شوی/در تحقیر ...

ﺩﺭ ﺁﻥِ ﻣﻦﺯﻣﺎﻥ ﺿﺮﻭﺭﺕِ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﻧﺪﺍﺷﺖعقربه ها/اصحاب کهف بودنددست ...

دلم گرفته از اینکه نیستماز این همه خیابان که حرف های ناگفته ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط