باهم دونفری تو سرمای شب؛ انقدر راه میریم تا میرسیم به یِ
_باهم دونفری تو سرمای شب؛ انقدر راه میریم تا میرسیم به یِ قلعهی متروکه
؛ من هولت میدم سمت یکی از دیوارهای سنگی اونجا و با انگشتام گردن ظریفت رو لمس میکنم؛
و درست موقعی که داری خفه میشی و از درد مینالی؛ سرتو بارها و بارها میکوبم
به دیوار تا وقتی که کاملا سرخ بشی و تبدیل به اثر هنری زیبایِ خودَم بشی
_پاشِش خون مُتوَقِف نِمیشه؛ چِه شَب زیبایی...
؛ من هولت میدم سمت یکی از دیوارهای سنگی اونجا و با انگشتام گردن ظریفت رو لمس میکنم؛
و درست موقعی که داری خفه میشی و از درد مینالی؛ سرتو بارها و بارها میکوبم
به دیوار تا وقتی که کاملا سرخ بشی و تبدیل به اثر هنری زیبایِ خودَم بشی
_پاشِش خون مُتوَقِف نِمیشه؛ چِه شَب زیبایی...
۱۳.۶k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.