عشق جذاب پارت ۱
#عشق_جذاب_پارت_۱
#فیک
گایز پارت های قبل تو اون پیجم نبود .
تهیونگ' ات- مامان ته"
تهویو:چراغ اتاقم خامش بود رفتم تو اتاقم و بلوزم و در اوردم تا بخوابم نشستم رو تخت با احساس ی انگشت زیر پام تعجب کردم ولی این کیه زیر تخت یا خدا
سریع بلند شدم و پتو کنار کشیدم
چشام داشت از بی خوابی میسوخت و الان از بهت دیگه بزرگتر نمیشد،این اینجا چکار میکنه؟
تکونش دادم ولی انگار نه انگار
'ات ات پاشو ببینم دختر
تو اینجا چکار میکنی
که تکونی به خودش داد و با همون چشمای بسته جوابم و داد
-هوم؟
'پا شو ببینم خوابم میاد
با همون صدا دورگه گفت
-خب برو بخواب
و دوباره خوابید صداش زدم ولی هیچ عکس العمل نشون نداد
رفتم پیش مامانم
'مامان این که خوابه چکار کنم؟
"کی؟
'ات
"مگ نرفتند؟الان که همه مهمونا رفتند؟بعد به بدنم اشاره کرد و گفت بدون لباس جلوش بودی؟
'این جا مونده،نه خوابه
"مگ گوشیه که جا بمونه
'خواب بوده اونام یادشون رفته ببرندش
"خب بپرس میمونه (دوستاناینمیموننیستا...😂)یا میره خونه خودشون
ولی نگهش دار همین جا بخوابه
'چش
[ات و خانوادش رفته بودن مهمونی خونه دایی و ات تو اتاق تهیونگ خوابش میبره و مشکلی برا شرکتشون ایجاد میشه و خانوادش مجبور میشند سریع از کشور خارج بشند و برند و ات رو یادشون میره]
'ات
-هوم
'میری؟
-هوم
'عه مرض و هوم ،هوم ی بار دیگه بگی هوم من میدونم و تو حالا هم راه بیوفت تا ببرمت
-هوم؟
چیشی و هوم؟اه
بلند شدم و لباسم و پوشیدم و بع مامان گفتم که میبرمش
"باش پسرم جیزی نیاز داشت براش بگیر
'چشم چیزی نیاز ندارید
"نه ممنون
'خدافظ
".....
رفتم تو اتاقم
ای خدا چه گناهی کردم اینکه خوابه رفتم سمتش که بیدارش کنم ولی با قیافه نازش دلم نیومد و با ی حرکت یهویی بغلش کردم یکی از رفتارم تعجب کردم ولی گذاشتم پای محبتم به دیگران
کفشام و پام کردم و سوار آسانسور شدم
با حس چیز مایعی روی دستم حواسم رفت سمت ات چرا خیس شد دستم؟
[براید بغلش کرده]
اهمیتی ندادم و رفتم سمت پارکینگ و در ماشن و باز کردم گذاشتمش عقب و به نگاهم به دستم خورد، خونی بود
اوم،حتماًعادته
ولی خون روی دستم زیاد نبود و خیس نبود(از اون نظر که خون روی دستش کم بود و خشک ده بود و نمیشد با دستمال پاک کرد)
سوار شدم و راه افتادم سمت خونشون....
خب اینم پارت اول تو پیج قبلیم نبود
امید وارم خوب باشه
یکم تغییر دادم
پارت بعد ات و تهیونگ فقط که با هم....😂🤦🏻♀
خب فردا شاید پارت ۲ و ۳بزارم
سعی میکنم خلاصه تر بزارم که سریع که ۱۶ برسیم:)
حمایت یادتون نره ،بوس.
شبتوناکلیلی:]
#فیک
گایز پارت های قبل تو اون پیجم نبود .
تهیونگ' ات- مامان ته"
تهویو:چراغ اتاقم خامش بود رفتم تو اتاقم و بلوزم و در اوردم تا بخوابم نشستم رو تخت با احساس ی انگشت زیر پام تعجب کردم ولی این کیه زیر تخت یا خدا
سریع بلند شدم و پتو کنار کشیدم
چشام داشت از بی خوابی میسوخت و الان از بهت دیگه بزرگتر نمیشد،این اینجا چکار میکنه؟
تکونش دادم ولی انگار نه انگار
'ات ات پاشو ببینم دختر
تو اینجا چکار میکنی
که تکونی به خودش داد و با همون چشمای بسته جوابم و داد
-هوم؟
'پا شو ببینم خوابم میاد
با همون صدا دورگه گفت
-خب برو بخواب
و دوباره خوابید صداش زدم ولی هیچ عکس العمل نشون نداد
رفتم پیش مامانم
'مامان این که خوابه چکار کنم؟
"کی؟
'ات
"مگ نرفتند؟الان که همه مهمونا رفتند؟بعد به بدنم اشاره کرد و گفت بدون لباس جلوش بودی؟
'این جا مونده،نه خوابه
"مگ گوشیه که جا بمونه
'خواب بوده اونام یادشون رفته ببرندش
"خب بپرس میمونه (دوستاناینمیموننیستا...😂)یا میره خونه خودشون
ولی نگهش دار همین جا بخوابه
'چش
[ات و خانوادش رفته بودن مهمونی خونه دایی و ات تو اتاق تهیونگ خوابش میبره و مشکلی برا شرکتشون ایجاد میشه و خانوادش مجبور میشند سریع از کشور خارج بشند و برند و ات رو یادشون میره]
'ات
-هوم
'میری؟
-هوم
'عه مرض و هوم ،هوم ی بار دیگه بگی هوم من میدونم و تو حالا هم راه بیوفت تا ببرمت
-هوم؟
چیشی و هوم؟اه
بلند شدم و لباسم و پوشیدم و بع مامان گفتم که میبرمش
"باش پسرم جیزی نیاز داشت براش بگیر
'چشم چیزی نیاز ندارید
"نه ممنون
'خدافظ
".....
رفتم تو اتاقم
ای خدا چه گناهی کردم اینکه خوابه رفتم سمتش که بیدارش کنم ولی با قیافه نازش دلم نیومد و با ی حرکت یهویی بغلش کردم یکی از رفتارم تعجب کردم ولی گذاشتم پای محبتم به دیگران
کفشام و پام کردم و سوار آسانسور شدم
با حس چیز مایعی روی دستم حواسم رفت سمت ات چرا خیس شد دستم؟
[براید بغلش کرده]
اهمیتی ندادم و رفتم سمت پارکینگ و در ماشن و باز کردم گذاشتمش عقب و به نگاهم به دستم خورد، خونی بود
اوم،حتماًعادته
ولی خون روی دستم زیاد نبود و خیس نبود(از اون نظر که خون روی دستش کم بود و خشک ده بود و نمیشد با دستمال پاک کرد)
سوار شدم و راه افتادم سمت خونشون....
خب اینم پارت اول تو پیج قبلیم نبود
امید وارم خوب باشه
یکم تغییر دادم
پارت بعد ات و تهیونگ فقط که با هم....😂🤦🏻♀
خب فردا شاید پارت ۲ و ۳بزارم
سعی میکنم خلاصه تر بزارم که سریع که ۱۶ برسیم:)
حمایت یادتون نره ،بوس.
شبتوناکلیلی:]
۱۱.۱k
۲۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.