طوفانعشق پارتبیستونه مهدیهعسگری

#طوفان_عشق #پــارت_بیست_و_نه #مهدیه_عسگری


با این حرفش احساس کردم که توی سرد ترین نقطه ی جهان قرار گرفتم و دارم از زور سرما یخ میزنم...

با چشمای گشاد شده و نفسایی که به شمارش افتاده بودن به آرمین نگاه کردم....

نه من نمی تونستم بیشتر از این پاسوز آرمین بشم....بیشتر از این کنارش بمونم و نابود بشم.....

شاید پولدار و خوشتیپ بود و منم دوست داشت ولی همینکه من ازش متنفر بودم بزرگ‌ترین شکنجه بود که کنارش بمونم.....

بریده بریده گفتم:حا..حالم بده...ب.برو بیرون.....

فکر کنم حالم و فهمید که سری تکون داد و آروم گونمو بوسید و گفت:بعداً راجبش حرف می‌زنیم کوچولو....

وقتی رفت بیرون سرمو توی بالشت فرو کردم و از ته دل زار زدم....خدایا چرا سرنوشت من اینطوری شد؟!؟.....

انقدر تیره و تاریک.....انقدر گریه کردم که احساس کردم چشمام دیگه باز نمیشه.... نفهمیدم چی شد که چشمام بسته شد و دیگ هیچی نفهمیدم....
دیدگاه ها (۱۵)

فالو کنی فالو میکنم🌼 شعور داشته باش بعدش انفالو نکن

اگه باحالی لایک کن😂 🌼

#طوفان_عشق✨ #پارت_بیست_و_هشت✨ #مهدیه_عسگری✨ تندتند می دوید...

#طوفان_عشق🌸 #پارت_بیست_و_هفت🌸 #مهدیه_عسگری🌸 منظورش با مغاز...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۹

Mafias Stepdaughter

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط