لجباز جذاب116
لجباز_جذاب116
ات"
پشت تهیونگ نشسته بودم و کلاش روی سرم بود..
خیلی تند میرفت مثل همیشه.. از
چون توی موتور بودیم باید با داد حرفامونو میزدیم
+میگم..
÷چیی؟
+خیلی جذابه
÷چی جذابه؟
+اینکه با موتوریم..
÷دیوونه.. خخ
+اگه تفنگم داشتیم.. با موتور میزدیم به ماشین جونگ کوک.. آیو رو میدزدیدیم..
÷یک تیرم تو میزدی تو قلب کوک..
+عهه.. گنا داره..
÷جذاب نیست؟
+چرا جذابه.. بعدش آیو در میرفت و تو یک تیره دیگه میزدی توی پای آیو..
÷خیلی خب خالی بند..
+میشدیم مافیا..
÷من با تو هیچ کار درستی رو نمیتونم انجام بدم اون وقت بشم مافیا؟
+من توی تیر زدن عالی ام.. میخوام بچم پسر شه.. بعدش براش تفنگ و اسلحه بخرم و خودمم باهاش بازی کنم.
÷تو دیوونه ای..
+میدونم..
÷اینجاست؟
+اره. خودشه نگه داشتن...
با موتور رفتیم جلوتر از ماشین جونگ کوک نگه داشتیم..
جونگ کوک با سرعت تند به سمت موتور میومد.. قلبم اومده بود تو دهنم که نزدیک موتور نکه داشت..
+اوفف.. ترسیدم بزنه بهمون..
÷اگه میزد زندش نمیزاشتم..
از روی موتور اومدم پایین و کلارو دادم به تهیونگ..
×خب.. حال کردین؟
+اره عالی بود تو موتور..
×سرعت ماشینو میگم بچه جوون..
+من به ماشین چیکار دارم؟
_بریم؟
ماهوم و مرتب کردم... رفتیم تو..
صدای اهنگ خیلی بلند بود..
بچه های مدرسه اونجا بودن و با تعجب به طرفمون برگشتن..
جین: بچه ها بیاین اینجا..
ملیسا: شماهاااا..
+ملیسا.. ما اشتی کردیم..
ملیسا: عه خیلی خوبه.. ولی چرا اومدی اینجا..؟
+منظورم اینه که با جین و هوسوکاشتی کردیم
ملیسا: عااا.. اوک..
یک ساعت بعد..
×ات..
+هوم؟
×اینجا خونه یه دقت کن..
+اره دیدم.. به نظر میاد خونه دوستشون باشه..
ملیسا: نه اینجا مال جینه..
×عه.. اها..
+خبب پاشو بریم ماهم برقصیم.. پسرا کمترن..
×با کوک تنهاتون میزارم.. بای..
از جام بلند شدو رفت کنار تهیونگ..
در گوشش یه چیزایی میگفت و کاملا فضول شده بودم..
تهیونگ دست ایو رو گرفت و رفتن وسط..
+دارن میرقصننن..
ملیسا: اره.. تو هم با کوک برقص..
+خخ.. برو بابا.. یکم چیزه..
ملیسا: جونگ کوووک..
+عهه.. بشین بچه جااان..
ملیسا: جونگ کووووک.. پاشوو..
_چیه؟
+هیچی.. الکی میگه همونجا بشین..
ملیسا: چرا؟
+ببین من امروز یکم منحرف شدم.. وااای یادش میوفتم خجالت میکشم.. اوفف..
ملیسا: طبیعیه.. بدوو برو باهاش برقص..
+خودتو بکشی انجام نمیدم..
از جاش بلند شدم و رفتم وسط.. به آیو تهیونگ نگاه کردم که عالم خودشون بودم..
شاید الان وقتشه یکم برم رو مخ بقیه..
خنده شیطانی و شروع کن...
اول: باید دنبال جین بگردی..
رفتم سمت پسرا و دیدم جین کنار کوک نشسته..
و دوباره با پشیمونی برگشتم..
+کوک روچیکار کنم.. ای خداااا..
تو میتونی..
اروم اروم به سمتشون قدم برمیداشتم و نشستم وسطشون..
_ات پاشو..
+میخوام پیش عشقم باشم..
_خیلی خب برو اون طرف منم میام..
&ات چرا نمیری برقصی؟
+حالا وقت زیاده.. امم.. میگم جیین..
جین: چی؟
+دی جیِ تون مشکل عقلی نداره؟
جین: براچی؟
+هیچی.. با اجازت ..
از جام بلند شدم و رفتم سمت دی جی..
................
_این چش بود؟
جین: نمیدونم.. هر چی هست.. به ماچه..
...............
رفتم جلو و دیدم دیجی داره اهنگ رو عوض میکنه..
+بدش من..
..? براچی؟
+کار دارم..
میکرفن رو گرفتم و اهنگ رو عوض کردم..
دستم رو زدم پشت میکرفن.. که صدای همیشگیش گوشمو کر کرد..
گرفتم جلوی دهنم..
+یک دو سه.. یک دو سه..
ات"
پشت تهیونگ نشسته بودم و کلاش روی سرم بود..
خیلی تند میرفت مثل همیشه.. از
چون توی موتور بودیم باید با داد حرفامونو میزدیم
+میگم..
÷چیی؟
+خیلی جذابه
÷چی جذابه؟
+اینکه با موتوریم..
÷دیوونه.. خخ
+اگه تفنگم داشتیم.. با موتور میزدیم به ماشین جونگ کوک.. آیو رو میدزدیدیم..
÷یک تیرم تو میزدی تو قلب کوک..
+عهه.. گنا داره..
÷جذاب نیست؟
+چرا جذابه.. بعدش آیو در میرفت و تو یک تیره دیگه میزدی توی پای آیو..
÷خیلی خب خالی بند..
+میشدیم مافیا..
÷من با تو هیچ کار درستی رو نمیتونم انجام بدم اون وقت بشم مافیا؟
+من توی تیر زدن عالی ام.. میخوام بچم پسر شه.. بعدش براش تفنگ و اسلحه بخرم و خودمم باهاش بازی کنم.
÷تو دیوونه ای..
+میدونم..
÷اینجاست؟
+اره. خودشه نگه داشتن...
با موتور رفتیم جلوتر از ماشین جونگ کوک نگه داشتیم..
جونگ کوک با سرعت تند به سمت موتور میومد.. قلبم اومده بود تو دهنم که نزدیک موتور نکه داشت..
+اوفف.. ترسیدم بزنه بهمون..
÷اگه میزد زندش نمیزاشتم..
از روی موتور اومدم پایین و کلارو دادم به تهیونگ..
×خب.. حال کردین؟
+اره عالی بود تو موتور..
×سرعت ماشینو میگم بچه جوون..
+من به ماشین چیکار دارم؟
_بریم؟
ماهوم و مرتب کردم... رفتیم تو..
صدای اهنگ خیلی بلند بود..
بچه های مدرسه اونجا بودن و با تعجب به طرفمون برگشتن..
جین: بچه ها بیاین اینجا..
ملیسا: شماهاااا..
+ملیسا.. ما اشتی کردیم..
ملیسا: عه خیلی خوبه.. ولی چرا اومدی اینجا..؟
+منظورم اینه که با جین و هوسوکاشتی کردیم
ملیسا: عااا.. اوک..
یک ساعت بعد..
×ات..
+هوم؟
×اینجا خونه یه دقت کن..
+اره دیدم.. به نظر میاد خونه دوستشون باشه..
ملیسا: نه اینجا مال جینه..
×عه.. اها..
+خبب پاشو بریم ماهم برقصیم.. پسرا کمترن..
×با کوک تنهاتون میزارم.. بای..
از جام بلند شدو رفت کنار تهیونگ..
در گوشش یه چیزایی میگفت و کاملا فضول شده بودم..
تهیونگ دست ایو رو گرفت و رفتن وسط..
+دارن میرقصننن..
ملیسا: اره.. تو هم با کوک برقص..
+خخ.. برو بابا.. یکم چیزه..
ملیسا: جونگ کوووک..
+عهه.. بشین بچه جااان..
ملیسا: جونگ کووووک.. پاشوو..
_چیه؟
+هیچی.. الکی میگه همونجا بشین..
ملیسا: چرا؟
+ببین من امروز یکم منحرف شدم.. وااای یادش میوفتم خجالت میکشم.. اوفف..
ملیسا: طبیعیه.. بدوو برو باهاش برقص..
+خودتو بکشی انجام نمیدم..
از جاش بلند شدم و رفتم وسط.. به آیو تهیونگ نگاه کردم که عالم خودشون بودم..
شاید الان وقتشه یکم برم رو مخ بقیه..
خنده شیطانی و شروع کن...
اول: باید دنبال جین بگردی..
رفتم سمت پسرا و دیدم جین کنار کوک نشسته..
و دوباره با پشیمونی برگشتم..
+کوک روچیکار کنم.. ای خداااا..
تو میتونی..
اروم اروم به سمتشون قدم برمیداشتم و نشستم وسطشون..
_ات پاشو..
+میخوام پیش عشقم باشم..
_خیلی خب برو اون طرف منم میام..
&ات چرا نمیری برقصی؟
+حالا وقت زیاده.. امم.. میگم جیین..
جین: چی؟
+دی جیِ تون مشکل عقلی نداره؟
جین: براچی؟
+هیچی.. با اجازت ..
از جام بلند شدم و رفتم سمت دی جی..
................
_این چش بود؟
جین: نمیدونم.. هر چی هست.. به ماچه..
...............
رفتم جلو و دیدم دیجی داره اهنگ رو عوض میکنه..
+بدش من..
..? براچی؟
+کار دارم..
میکرفن رو گرفتم و اهنگ رو عوض کردم..
دستم رو زدم پشت میکرفن.. که صدای همیشگیش گوشمو کر کرد..
گرفتم جلوی دهنم..
+یک دو سه.. یک دو سه..
۹.۹k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.