ازدواج اجباری

پارت ۳۳


ویو ا.ت


نکنه من عاشقش شدم بلاخره یه بوسه محکم به لبش زدم و رفتم پایین صبحونه رو خوردم ساعت ده شده بود که سوجین و جیمین باهم بودم همه مشغول کاری بودن که بابابزرگ پرسید
بابابزرگ:ا.ت دخترم چرا جونگ کوک هنوز بیدار نشده
ا.ت:الان میرم نگاه کنم
بابابزرگ:باشه
ا.ت:من رفتم
رفتم بالا دیدم جونگ کوک هنوزم خواب بود رفتم دم گوشش گفت
ا.ت:عشقم بیدار نمیشی
جونگ کوک:اووم ا.ت بزار من خوابم میاد دیشب خسته شدم ..... صبر کن تو الان به من گفتی عشقم
ا.ت:اره مگه چیه؟
جونگ کوک:وایییی تو منو دوس داری؟
ا.ت:اره تازگیا بهت احساسم رو فهمیدم
جونگ کوک:واییی نمیدونی چقدر منتظر این لحظه بودم
ا.ت:حالا تو هم پرو نشو راستی نمیخوای منو ببری ماه عسل(کیوت)
جونگ کوک:باشه عشقم تو فقط جون بخواه
ا.ت:خب کی؟
جونگ کوک:عصری میریم چمدونت رو اماده کن
ا.ت:(بچم حالت تهوع گرفت رفت سمت دستشویی)
دیدگاه ها (۱۶)

ازدواج اجباری

ازدواج اجباری

عالیه

ازدواج اجباری

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

سناریو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط