پارت ۶
پارت ۶
کیم برگشت خونه لیسا صداشو شنید خیلی ترسید اون با چن تا دوستاش توی حیاط بودن یکی از دوستاش برای دستشویی امد تو .
معلوم بود مست بودن داشت در همه ی اتاق هارو باز میکرد به جای دستشویی ، یک دفعه در اتاقی که لیسا توش بود باز شد جیمین مست بود خیلی تعادل نداشت .
تلو تلو خورد تا رسید به تخت : او خوشگله اینجا چیکار داری نکنه کیم تورو گرفته ، یهو افتاد رو لیسا بلند شد
اوه ببخشید .
جیمین تو بغل لیسا بود (اینجا جیمین داره یه کاری انجام میده )
کیم رسید : چه غلطی میکنی عوضی گمشو بیرون زیادی خوردی احمق ، جیمین ترسیده گفت ببخشید و رفت .
لیسا داشت گریه میکرد ، کیم گفت خب اون یکم کار منو راه انداخت بزار درو ببندم که راحت باشم ، خب خب اینجا چی داریم ( داره به پاهای لیسا دست میزاره )
👅
(اینجاشو کامل نمی تونم بگم خودتون بفهمید )
چقد تکون میخوری اه وایسا دیگه ، ازت خوشم نمیاد ولت میکنم فقط یه شب دیگه اینجایی .
جیمین اینو که شنید با خودش گفت پس مال من میشی .
کیم لیسا رو مرتب کرد و دوباره دستاشو بست و رفت پیش بقیه .
جیمین : این دختره کیه؟ من تا حالا ندیده بودمش ،
کیم: کسی نیس تو هم دخالت نکن فقط از ذهنت بیرونش کن وگرنه بد میبینی .
نامجون : شما دوتاا راجب چی حرف میزنید(اینجا نامجون مسته هنوز )
کیم:هیچی .
جیمین:(با صدای کم) تو که دخترای زیادی داشتی من از خیلی خوشم امده این رو بدش من .
کیم: یه چند شب دیگه باهاش کار دارم بعدش برین باهم عشق حال .😁
ادامه دارد......
کیم برگشت خونه لیسا صداشو شنید خیلی ترسید اون با چن تا دوستاش توی حیاط بودن یکی از دوستاش برای دستشویی امد تو .
معلوم بود مست بودن داشت در همه ی اتاق هارو باز میکرد به جای دستشویی ، یک دفعه در اتاقی که لیسا توش بود باز شد جیمین مست بود خیلی تعادل نداشت .
تلو تلو خورد تا رسید به تخت : او خوشگله اینجا چیکار داری نکنه کیم تورو گرفته ، یهو افتاد رو لیسا بلند شد
اوه ببخشید .
جیمین تو بغل لیسا بود (اینجا جیمین داره یه کاری انجام میده )
کیم رسید : چه غلطی میکنی عوضی گمشو بیرون زیادی خوردی احمق ، جیمین ترسیده گفت ببخشید و رفت .
لیسا داشت گریه میکرد ، کیم گفت خب اون یکم کار منو راه انداخت بزار درو ببندم که راحت باشم ، خب خب اینجا چی داریم ( داره به پاهای لیسا دست میزاره )
👅
(اینجاشو کامل نمی تونم بگم خودتون بفهمید )
چقد تکون میخوری اه وایسا دیگه ، ازت خوشم نمیاد ولت میکنم فقط یه شب دیگه اینجایی .
جیمین اینو که شنید با خودش گفت پس مال من میشی .
کیم لیسا رو مرتب کرد و دوباره دستاشو بست و رفت پیش بقیه .
جیمین : این دختره کیه؟ من تا حالا ندیده بودمش ،
کیم: کسی نیس تو هم دخالت نکن فقط از ذهنت بیرونش کن وگرنه بد میبینی .
نامجون : شما دوتاا راجب چی حرف میزنید(اینجا نامجون مسته هنوز )
کیم:هیچی .
جیمین:(با صدای کم) تو که دخترای زیادی داشتی من از خیلی خوشم امده این رو بدش من .
کیم: یه چند شب دیگه باهاش کار دارم بعدش برین باهم عشق حال .😁
ادامه دارد......
۳.۲k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.