پارت ۵
پارت۵
پوز خند زد
برای احتیاط دستاتو میبندیم به تخت(کیم اینوبه لیسا میگه)
کیم به پاهای لیسا ضربه میزنه و میشینه رو لیسا ظرف غذا رو بر میداره لیسا چشماش ترسیده بود ولی هیچی نمیگفت دهنتو باز کن دیگه یالا خسته شدم .
لیسا هیچکاری نمیکرد خشکش زده بود ، اوکی
خودت مجبورم کردی (اینو کیم داره میگه )
کیم یکم از غذا رو میخوره و توی دهنش نگه میداره نزدیک صورت لیسا میشه که یهو لیسا از حال میره
کیم تکونش میده میگه فیلم بازی نکن هرچی تکونش میده جواب نمیده اروم از روش بلند میشه .
کیم یکم ترسید ، میره و از اشپزخونه یه لیوان اب میاره دستاشو باز میکنه ، میخواد بهش اب بده بخوره ولی دهنش باز نمیشه اب هارو میریزه رو صورتش .
یدفعه لیسا از جاش میپره .
کیم : فک کردم مردی خداروشکر چون حالا حالا باهات کار دارم ، دستاشو باز میزاره و میگه غذاتو بخور که نیوفتی رو دستم .
و از اتاق میره بیرون لیسا با دستای لرزون ظرف غذا رو برمیداره .
بعد دو ساعت کیم میاد تو اتاق و دستای لیسا رو میبنده میگه : میخوام برم بیرون فعلا بای
برگشتم میدونم چیکار کنم
ادامه دارد
پوز خند زد
برای احتیاط دستاتو میبندیم به تخت(کیم اینوبه لیسا میگه)
کیم به پاهای لیسا ضربه میزنه و میشینه رو لیسا ظرف غذا رو بر میداره لیسا چشماش ترسیده بود ولی هیچی نمیگفت دهنتو باز کن دیگه یالا خسته شدم .
لیسا هیچکاری نمیکرد خشکش زده بود ، اوکی
خودت مجبورم کردی (اینو کیم داره میگه )
کیم یکم از غذا رو میخوره و توی دهنش نگه میداره نزدیک صورت لیسا میشه که یهو لیسا از حال میره
کیم تکونش میده میگه فیلم بازی نکن هرچی تکونش میده جواب نمیده اروم از روش بلند میشه .
کیم یکم ترسید ، میره و از اشپزخونه یه لیوان اب میاره دستاشو باز میکنه ، میخواد بهش اب بده بخوره ولی دهنش باز نمیشه اب هارو میریزه رو صورتش .
یدفعه لیسا از جاش میپره .
کیم : فک کردم مردی خداروشکر چون حالا حالا باهات کار دارم ، دستاشو باز میزاره و میگه غذاتو بخور که نیوفتی رو دستم .
و از اتاق میره بیرون لیسا با دستای لرزون ظرف غذا رو برمیداره .
بعد دو ساعت کیم میاد تو اتاق و دستای لیسا رو میبنده میگه : میخوام برم بیرون فعلا بای
برگشتم میدونم چیکار کنم
ادامه دارد
۴.۲k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.