کیم از اتاق امد بیرون وقت شام بود همیشه خودش شام درست میک
کیم از اتاق امد بیرون وقت شام بود همیشه خودش شام درست میکرده .
سریع دست به کار شد با خودش همیشه موقع غذا درست کردن حرف میزد، داشت میگفت اتفاقا لیسا خیلی غذا دوست داره بلدم چیکارش کنم .
داشت جاجانگمیون درست می کرد غذایی که هر بار باهم میرفتن بیرون میخوردن ، خب اینم از این مونده ویسکی (یک نوع نوشیدنی الکلی )
در اتاق رو باز کرد لیسا همینجور داشت بو می کشید
چشمش رو از غذا ها بر نمی داشت .
کیم گفت :چیه؟ دلت غذا میخواد .
دهنش رو باز کرد لیسا هیچی نگفت اما معلوم بود دلش خیلی از جاجانگمیون میخواست همش اب دهنش رو قورت میداد .
کیم گفت به یه شرط بهت میدم ، لیسا هیچی جواب نداد.
کیم گفت شرط چرا هر کاری دلم بخواد میکنم ،لیسا ترسید گفت چیکار میخوای بکنی ؟!
گفت میبینی حالا و یه پوز خند زد
ادامه دارد......
سریع دست به کار شد با خودش همیشه موقع غذا درست کردن حرف میزد، داشت میگفت اتفاقا لیسا خیلی غذا دوست داره بلدم چیکارش کنم .
داشت جاجانگمیون درست می کرد غذایی که هر بار باهم میرفتن بیرون میخوردن ، خب اینم از این مونده ویسکی (یک نوع نوشیدنی الکلی )
در اتاق رو باز کرد لیسا همینجور داشت بو می کشید
چشمش رو از غذا ها بر نمی داشت .
کیم گفت :چیه؟ دلت غذا میخواد .
دهنش رو باز کرد لیسا هیچی نگفت اما معلوم بود دلش خیلی از جاجانگمیون میخواست همش اب دهنش رو قورت میداد .
کیم گفت به یه شرط بهت میدم ، لیسا هیچی جواب نداد.
کیم گفت شرط چرا هر کاری دلم بخواد میکنم ،لیسا ترسید گفت چیکار میخوای بکنی ؟!
گفت میبینی حالا و یه پوز خند زد
ادامه دارد......
۲.۸k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.