فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
فیکجونگکوک:اتاق۳۱۱
part³⁴
ویو چه مین
صاحب بار دوست نزدیک میچا عه برای همینآمد کمک
صاحب بار پسرجون و خوشتیپ ایه
کنار می چا نشست و می چا بهش گفت...
می چا: به موقع امدی کانگ دا
کانگ دا: بهمگفته بودی که میای میخواستم بیام پیشت که دیدم دوتا مَرد مزاحم تو و این خانم زیبا شدن،رفتم نگهبان ها رو خبر کردم آمدم
می چا: ممنونم
کانگ دا: خواهش میکنم چا چا کار خاصی که نکردم
+چا چا؟
کانگ دا:آره چا چا، من به می چا میگمچا چا
+چه بامزه
میچا: بهش گفتمکه این لقبو بهم نده ولی خب چیکار کنم کار خودشو میکنه
کانگ دا:مگه ایرادش چیه بهت میاد
+اره می چا بهت میاد چا چا
می چا: اوفف طوری نیست توهم بهم بگو
+(خنده)
کانگ دا: خب چا چا این خانم زیبا رو بهمون معرفی نمیکنی؟
می چا: اوح راستی؛ چه مین، ایشون هوانگ کانگ دا هستند ۲۹ ساله صاحب اینجا
+از آشنایی باهاتون خوشحالم شبختم
کانگ دا: ما بیشتر خانم زیبا
میخواستم باهاش دست بدم که دستمو گرفت و روی دستمو بوسید
تعجب کردم ولی خب چیزی نگفتم و به روی خودم نیوردم
میچا:کانگ دا؛ ایشون دوست عزیز من، کیم چه مین هستند۲۶ سالشه دکتر بیمارستان.....(اسم بیمارستان رو میگه)
کانگ دا:پس اینجا یه خانم دکتر داریم
+بله درسته
کانگ دا: پسگیشه دُکی صدات کنم؟
+دُکی؟
کانگ دا: آره دُکی، البته اگه خوشت نمیاد نه
+نه نه اصلا هرجور دوست داری صدام کن
می چا: کانگ دا به هر کی میرسه روش لقب میزاره برای همین چیز عجیبی نیست
کانگ دا:اععع چاچا من کی تاحالا به هرکی رسیدم روش لقب گذاشتم؟
میچا:درواقع باید بگی که رو کی لقب نذاشتی
کانگ دا: اسماشو بگو
میچا: اون روز یه پیرمردی رو دیدی بهش گفتی پیرکی به همکار منم گفتی کوکو به سگم گفتی شل صورتی به مشتریتم گفتی برج زهرمار بازم بگم
کانگ دا: من رو آدما اینقدر لقب گذاشتم
می چا: بیشتر از اونی که فکرشو کنی
کانگ دا: ولش کن بابا چیزیه که شده بیاین یه چیزی بخوریم، اصلا نپرسیدم دوست دارید منم کنارتون باشم؟
+اره چرا کنه آدم باحالی هستی
کانگ دا:بابا چاچا ببین بلخره یکی ازم خوشم آمد
می چا:چه مین از همه خوشش میاد
کانگ دا: نه نه چشم با من ارادت خاصی داره( چشمک میزنه به چه مین و چه مینم بهش چشمک میزنه)
میچا: چقدر زود باهم صمیمی شدید
کانگ دا: بسوزه چشمحسود
میچا: بسه کانگ دا منگشنمه
کانگ دا: باشه الان بهشون میگم یه چیزی بیارن بخوریم
part³⁴
ویو چه مین
صاحب بار دوست نزدیک میچا عه برای همینآمد کمک
صاحب بار پسرجون و خوشتیپ ایه
کنار می چا نشست و می چا بهش گفت...
می چا: به موقع امدی کانگ دا
کانگ دا: بهمگفته بودی که میای میخواستم بیام پیشت که دیدم دوتا مَرد مزاحم تو و این خانم زیبا شدن،رفتم نگهبان ها رو خبر کردم آمدم
می چا: ممنونم
کانگ دا: خواهش میکنم چا چا کار خاصی که نکردم
+چا چا؟
کانگ دا:آره چا چا، من به می چا میگمچا چا
+چه بامزه
میچا: بهش گفتمکه این لقبو بهم نده ولی خب چیکار کنم کار خودشو میکنه
کانگ دا:مگه ایرادش چیه بهت میاد
+اره می چا بهت میاد چا چا
می چا: اوفف طوری نیست توهم بهم بگو
+(خنده)
کانگ دا: خب چا چا این خانم زیبا رو بهمون معرفی نمیکنی؟
می چا: اوح راستی؛ چه مین، ایشون هوانگ کانگ دا هستند ۲۹ ساله صاحب اینجا
+از آشنایی باهاتون خوشحالم شبختم
کانگ دا: ما بیشتر خانم زیبا
میخواستم باهاش دست بدم که دستمو گرفت و روی دستمو بوسید
تعجب کردم ولی خب چیزی نگفتم و به روی خودم نیوردم
میچا:کانگ دا؛ ایشون دوست عزیز من، کیم چه مین هستند۲۶ سالشه دکتر بیمارستان.....(اسم بیمارستان رو میگه)
کانگ دا:پس اینجا یه خانم دکتر داریم
+بله درسته
کانگ دا: پسگیشه دُکی صدات کنم؟
+دُکی؟
کانگ دا: آره دُکی، البته اگه خوشت نمیاد نه
+نه نه اصلا هرجور دوست داری صدام کن
می چا: کانگ دا به هر کی میرسه روش لقب میزاره برای همین چیز عجیبی نیست
کانگ دا:اععع چاچا من کی تاحالا به هرکی رسیدم روش لقب گذاشتم؟
میچا:درواقع باید بگی که رو کی لقب نذاشتی
کانگ دا: اسماشو بگو
میچا: اون روز یه پیرمردی رو دیدی بهش گفتی پیرکی به همکار منم گفتی کوکو به سگم گفتی شل صورتی به مشتریتم گفتی برج زهرمار بازم بگم
کانگ دا: من رو آدما اینقدر لقب گذاشتم
می چا: بیشتر از اونی که فکرشو کنی
کانگ دا: ولش کن بابا چیزیه که شده بیاین یه چیزی بخوریم، اصلا نپرسیدم دوست دارید منم کنارتون باشم؟
+اره چرا کنه آدم باحالی هستی
کانگ دا:بابا چاچا ببین بلخره یکی ازم خوشم آمد
می چا:چه مین از همه خوشش میاد
کانگ دا: نه نه چشم با من ارادت خاصی داره( چشمک میزنه به چه مین و چه مینم بهش چشمک میزنه)
میچا: چقدر زود باهم صمیمی شدید
کانگ دا: بسوزه چشمحسود
میچا: بسه کانگ دا منگشنمه
کانگ دا: باشه الان بهشون میگم یه چیزی بیارن بخوریم
۶.۷k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.