فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
part³²
_بعدا میبینمت
+مواظب خودت باش
_باش توهم همینطور
+راستی میخواستی بهم بگی که چرا اون زور اونطوری بودی
_اهان اون بعدا بهت میگم
+اگه نگی چی؟
_مطمعن باش بهت میگم اگه نگم صددرصد یه بلای سرممیاری(خنده)
_دیونه(خنده)
از جونگکوک خدافظی کردم و رفت
رفتم ظرفا رو جمعکردن و شستم
شب بود و دیروقت
خسته کوفته بودم
خودمو روی تخت پرت کردم و سریع خوابم برد
صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم
هنوزم خسته ام به خواب بیشتری نیاز دارم ولی باید برم سرکار
بلند شدم صبحونه خوردم لباس پوشیدم رفتم سرکار
دوباره باید مثل همیشه کار کنم ولی امشب شیفتم زودتر تموم میشه ساعت۹ میرم خونه
توی این سه ماه نیم دوستم زیاد بهم گفت که بریم بیرون ولی چون نگران جونگکوک جایی نرفتم پ،فقط میرفتم سرکار برمیگشتم خونه
توی این سه ماهنیم خیلی باهاش درتماس نبودم و باهاش جایی نرفتم
برای اینکه از دلش دربیارم میخوام ببرمش بیرون باهام غذا بخوریم و بریم ساحل
ولی وقتی که بهش زنگ زدم گفتم بریم بیرون
بدون اینکه بزاره بگم کجا گفت بار
گفت که باید ببرمش بار اونجا باشیم
رد کردم ولی اینقدر اصرار کرد که دیگه قبول کردم
اولین بارم نیست که میرم بار از فضای بار خوشم نمیاد اونجا آدمایی زیادی هستند و همچین مَردهای هیز
ولی زیاد الکل نمیخورم تا مست نشم
جایی هم که می چا پیشنهاد داد هم جایی قشنگیه هم صاحب اونجا دوست می چا عه
[(می چا اسم دوست چه مینه)]
تا ساعت۹ شب شیفت بودم
ساعت۹ که شد سریع لباسم رو عوض کردم و لباسای خودم رو پوشیدم
بعد سه ماه نیم دارم دوست صمیمیم که از دبیرستان تا الان باهاش دوستم رو میبینم برای همن زیاد ذوق دارم
سریع از منشیم خدافظی کردم و رفتم سمت پارکینگ بیمارستان
سوار ماشینم شدم و راه افتادم سمت خونه
با می چا ساعت۱۰ قرار گذاشته بودم و قرار بود که اون بیاد دنبالم
الان ساعت۹ عه و میرم خونه آماده میشم دیگه تا ۱۰ آماده شدم
[(اسلاید۲؛ سگ چه مین)]
[(اسلاید۳؛ قیافه ای می چا)]
part³²
_بعدا میبینمت
+مواظب خودت باش
_باش توهم همینطور
+راستی میخواستی بهم بگی که چرا اون زور اونطوری بودی
_اهان اون بعدا بهت میگم
+اگه نگی چی؟
_مطمعن باش بهت میگم اگه نگم صددرصد یه بلای سرممیاری(خنده)
_دیونه(خنده)
از جونگکوک خدافظی کردم و رفت
رفتم ظرفا رو جمعکردن و شستم
شب بود و دیروقت
خسته کوفته بودم
خودمو روی تخت پرت کردم و سریع خوابم برد
صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم
هنوزم خسته ام به خواب بیشتری نیاز دارم ولی باید برم سرکار
بلند شدم صبحونه خوردم لباس پوشیدم رفتم سرکار
دوباره باید مثل همیشه کار کنم ولی امشب شیفتم زودتر تموم میشه ساعت۹ میرم خونه
توی این سه ماه نیم دوستم زیاد بهم گفت که بریم بیرون ولی چون نگران جونگکوک جایی نرفتم پ،فقط میرفتم سرکار برمیگشتم خونه
توی این سه ماهنیم خیلی باهاش درتماس نبودم و باهاش جایی نرفتم
برای اینکه از دلش دربیارم میخوام ببرمش بیرون باهام غذا بخوریم و بریم ساحل
ولی وقتی که بهش زنگ زدم گفتم بریم بیرون
بدون اینکه بزاره بگم کجا گفت بار
گفت که باید ببرمش بار اونجا باشیم
رد کردم ولی اینقدر اصرار کرد که دیگه قبول کردم
اولین بارم نیست که میرم بار از فضای بار خوشم نمیاد اونجا آدمایی زیادی هستند و همچین مَردهای هیز
ولی زیاد الکل نمیخورم تا مست نشم
جایی هم که می چا پیشنهاد داد هم جایی قشنگیه هم صاحب اونجا دوست می چا عه
[(می چا اسم دوست چه مینه)]
تا ساعت۹ شب شیفت بودم
ساعت۹ که شد سریع لباسم رو عوض کردم و لباسای خودم رو پوشیدم
بعد سه ماه نیم دارم دوست صمیمیم که از دبیرستان تا الان باهاش دوستم رو میبینم برای همن زیاد ذوق دارم
سریع از منشیم خدافظی کردم و رفتم سمت پارکینگ بیمارستان
سوار ماشینم شدم و راه افتادم سمت خونه
با می چا ساعت۱۰ قرار گذاشته بودم و قرار بود که اون بیاد دنبالم
الان ساعت۹ عه و میرم خونه آماده میشم دیگه تا ۱۰ آماده شدم
[(اسلاید۲؛ سگ چه مین)]
[(اسلاید۳؛ قیافه ای می چا)]
۶.۷k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.