فیک جونگکوک: اتاق۳۱۱
فیک جونگکوک: اتاق۳۱۱
part³³
ویو چه مین
بعد ۱۵ دقیقه رانندگی کردن رسیدم خونه
سریع ماشینم رو توی پارکینگ پارک کردم و رفتم سوار آسانسور شدم و رفتم طبقه ای خودم
در خونه رو باز کردم و رفتم داخل
سریع وارد اتاقم شدم لباسام رو در آوردم و رفتم توی حمام
یه دوش سریع گرفتم و بیرون امدم
موهام رو خشککردم
رفتم توی کمدم رو نگاه کردم و یه لباس قشنگ مشکی رو انتخاب کردم برای امشب
[(اسلاید۲؛ لباس چه مین برای بار)]
[(اسلاید۳؛ ناخونای چه مین)]
لباسم رو پوشیدم
کفشم پام کردم
آرایش ساده کردم
و موهام رو درست کردم
دیگه اماده شده بودم
و میخواستم زنگ بزنم به می چا که ببینمکجاست
که خودش زنگ زد
بهم گفت برم پایین توی ماشین منتظرمه
سریع از خونه آمدم بیرون و رفتم پایین
ماشین میچا رو دیدم و رفتم سوار شدم
خیلی قشنگ شده بود همیشه خوشگل بود ولی امشب از بقیه شبا قشنگتر و دیدنی تر شده بود
بغلش کردم و بهم گفت...
می چا: بخاطر اینکه سه ماه ندیدمت اینقدر خوشگل شدی یا امشب اینجوری شدی؟
+همیشه خوشگل بودم
می چا: اووو نه بابا
+اره؛ ولی تو از قبل خوشگل تر شدی
میچا:اینکه معلومه
+(خنده)
می چا:دیگه بریم؟
+بریم
راه افتادیم و رسیدم بار
می چا ماشینو پارک کرد و پیاده شدیم
رفتیم داخل بار
باره جایی قشنگی بود و زیاد شلوغ نبود
رفتیم سر یه میز دونفره نشستم
و می چا گارسون رو صدا زد
می چا ویسگی سفارش و من الکل نمیخواستم زیاد مست شم
مشغول نوشیدنی خوردیم بودیم که دوتا مَرد آمدن پیشمون
دوتاشون از یه میز دیگه صندلی گذاشتن پیش ما و نشستن
یکی از مَرد ها کنار من نشست و اون یکی کنار می چا
منو میخواستم بلند شم و با می چا برم جایی دیگه بشنیم که مَرد کناریم دستم رو گرفت و بهم گفت که بشین کنارم خواستم دستش رو پَست بزنم که می چا دست مَرده رو از دستم کشید و گفت...
میچا:دست کثیفتو به دوستم نزن(اخم)
دوتا مَردا از جاشون بلند شدن و روبه رو ما وایسادن و یکی شون گفت..
مَرد¹: نه بابا؟ اخم میکنی خوشگل میشی خانمی
مَرده دستش رو میخواست بکشه روی صورت می چا که دستش رو گرفتم و پیچوندم که اخش در آمد
اون یکی از مَرد ها آمد طرفم که می چا با پاش زد جایی حساسش که افتاد روی زمین
همون مَرده که خواست می چا رو بزنه که دوتا نگهبان بار آمدن گرفتنش
نگهبان¹: آقایون اگه میخواید درگیری پیش نیاد و مای پلیس باز نشه خیلی محترمانه از بار برید بیرون
مَرد²: منظورت چیه اونا شروع کردن دختر زد منو ناکار کرد
صاحب بار: شرمنده آقایون ولی اینجا همه شاهدن که شما مزاحم خانما شدین پس از بار من برید بیرون
مَرد¹: بسه رفیق بیا بریم بیرون ولشون کن
مَرد²: باشه
دوتا مَرد از اونجا رفتند و منو می چا خندیدیم
صاحب بار دوست نزدیک می چا بود برای همین آمد کمک
part³³
ویو چه مین
بعد ۱۵ دقیقه رانندگی کردن رسیدم خونه
سریع ماشینم رو توی پارکینگ پارک کردم و رفتم سوار آسانسور شدم و رفتم طبقه ای خودم
در خونه رو باز کردم و رفتم داخل
سریع وارد اتاقم شدم لباسام رو در آوردم و رفتم توی حمام
یه دوش سریع گرفتم و بیرون امدم
موهام رو خشککردم
رفتم توی کمدم رو نگاه کردم و یه لباس قشنگ مشکی رو انتخاب کردم برای امشب
[(اسلاید۲؛ لباس چه مین برای بار)]
[(اسلاید۳؛ ناخونای چه مین)]
لباسم رو پوشیدم
کفشم پام کردم
آرایش ساده کردم
و موهام رو درست کردم
دیگه اماده شده بودم
و میخواستم زنگ بزنم به می چا که ببینمکجاست
که خودش زنگ زد
بهم گفت برم پایین توی ماشین منتظرمه
سریع از خونه آمدم بیرون و رفتم پایین
ماشین میچا رو دیدم و رفتم سوار شدم
خیلی قشنگ شده بود همیشه خوشگل بود ولی امشب از بقیه شبا قشنگتر و دیدنی تر شده بود
بغلش کردم و بهم گفت...
می چا: بخاطر اینکه سه ماه ندیدمت اینقدر خوشگل شدی یا امشب اینجوری شدی؟
+همیشه خوشگل بودم
می چا: اووو نه بابا
+اره؛ ولی تو از قبل خوشگل تر شدی
میچا:اینکه معلومه
+(خنده)
می چا:دیگه بریم؟
+بریم
راه افتادیم و رسیدم بار
می چا ماشینو پارک کرد و پیاده شدیم
رفتیم داخل بار
باره جایی قشنگی بود و زیاد شلوغ نبود
رفتیم سر یه میز دونفره نشستم
و می چا گارسون رو صدا زد
می چا ویسگی سفارش و من الکل نمیخواستم زیاد مست شم
مشغول نوشیدنی خوردیم بودیم که دوتا مَرد آمدن پیشمون
دوتاشون از یه میز دیگه صندلی گذاشتن پیش ما و نشستن
یکی از مَرد ها کنار من نشست و اون یکی کنار می چا
منو میخواستم بلند شم و با می چا برم جایی دیگه بشنیم که مَرد کناریم دستم رو گرفت و بهم گفت که بشین کنارم خواستم دستش رو پَست بزنم که می چا دست مَرده رو از دستم کشید و گفت...
میچا:دست کثیفتو به دوستم نزن(اخم)
دوتا مَردا از جاشون بلند شدن و روبه رو ما وایسادن و یکی شون گفت..
مَرد¹: نه بابا؟ اخم میکنی خوشگل میشی خانمی
مَرده دستش رو میخواست بکشه روی صورت می چا که دستش رو گرفتم و پیچوندم که اخش در آمد
اون یکی از مَرد ها آمد طرفم که می چا با پاش زد جایی حساسش که افتاد روی زمین
همون مَرده که خواست می چا رو بزنه که دوتا نگهبان بار آمدن گرفتنش
نگهبان¹: آقایون اگه میخواید درگیری پیش نیاد و مای پلیس باز نشه خیلی محترمانه از بار برید بیرون
مَرد²: منظورت چیه اونا شروع کردن دختر زد منو ناکار کرد
صاحب بار: شرمنده آقایون ولی اینجا همه شاهدن که شما مزاحم خانما شدین پس از بار من برید بیرون
مَرد¹: بسه رفیق بیا بریم بیرون ولشون کن
مَرد²: باشه
دوتا مَرد از اونجا رفتند و منو می چا خندیدیم
صاحب بار دوست نزدیک می چا بود برای همین آمد کمک
۶.۱k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.