P10
_آره البته من از بچگی آرزوم این بود تو چی تو میخوای چکار بکنی
+من نمیدونم راستش به درس خوندن علاقه چندانی ندارم فکر کنم من به هیچ دردی نمیخورم
_یااا اینجوری نگو همه انسان ها استعدادهایی دارند که باید کشفشون کنند من مطمئنم تو هم اینطوری هستی
+نمیدونم راستش تا حالا به این موضوع فکر نکردم
_باید کاری که خوشحالت میکنه رو انتخاب کنی تهیونگ چی تو رو خوشحال میکنه
+من....
_میرم در رو باز کنم
+من چه چیزی رو دوست دارم تا حالا به آیندم فکر نکردم مامان و بابام بهم گفتن باید کارشون رو ادامه بدم من خودمم نمیدونم چی خوشحالم میکنه ا.ت اومد توی دستش پر از خوراکی بود
_ته بیا بریم توی آشپزخانه بخوریم
+باشه اومدم همراهش رفتم روی صندلی نشستیم و مشغول خوردن شدیم همزمان هم حرف میزدیم واقعا کنار اون بهم خیلی خوش میگذشت اون تنها کسی هست که میتونم دوستش داشته باشم بعد از غذا ظرف های یکبار مصرف رو انداختیم سطل آشغال ا.ت داشت لیوان ها رو میشست رفتم کنارش تا یکم آب بخورم یکمی از دسر شکلاتی گوشه لبش پخش شده بود داشتم نگاهش میکردم که دستاش رو خشک کرد و کنارم وایستاد
_چیزی شده
+تو خودم نبودم کلا چشام رو لباش قفل شده بود نمیدونم چی منو به سمتش کشید نزدیکش شدم و دستام رو انداختم پشت کمرش کنار لبش رو بوسیدم
_داشتم ظرف ها رو میشستم که تهیونگ کنارم وایستاد دستام و خشک کردم و بهش نگاه کردم و گفتم چیزی شده چیزی نمیگفت چشماش رو لبام قفل شده بود تا به خودم اومدم کمرم رو گرفت و منو سمت خودش کشید سرش رو نزدیک کرد و گوشه لبم رو بوسید هنوز توی شک بودم بدنم گرم شد الان دقیقا چه اتفاقی افتاد هنوز لباش رو برنداشته بود دستام ناخودآگاه سمت گردنش رفت ولی به خودم اومد یکمی هلش دادم عقب توی چشام نگاه کرد چشاش پر از نگرانی بود انگار ترسیده بود
و نگران بود هیچ کدوممون چیزی نمیگفت اینبار اون ازم دور شد و رفت پذیرایی بعد از برداشتن کتش از خونه رفت یکمی سر جام نشستم سعی میکردم انفاقات الان رو درک کنم من چم شده من چممممم شدههههههه چرا پسش نزدم چرا چیزی نگفتم چرااااااااااا
تهیونگ ویو
------
شرط ها
50 لایک
فقط لایک میخوام
+من نمیدونم راستش به درس خوندن علاقه چندانی ندارم فکر کنم من به هیچ دردی نمیخورم
_یااا اینجوری نگو همه انسان ها استعدادهایی دارند که باید کشفشون کنند من مطمئنم تو هم اینطوری هستی
+نمیدونم راستش تا حالا به این موضوع فکر نکردم
_باید کاری که خوشحالت میکنه رو انتخاب کنی تهیونگ چی تو رو خوشحال میکنه
+من....
_میرم در رو باز کنم
+من چه چیزی رو دوست دارم تا حالا به آیندم فکر نکردم مامان و بابام بهم گفتن باید کارشون رو ادامه بدم من خودمم نمیدونم چی خوشحالم میکنه ا.ت اومد توی دستش پر از خوراکی بود
_ته بیا بریم توی آشپزخانه بخوریم
+باشه اومدم همراهش رفتم روی صندلی نشستیم و مشغول خوردن شدیم همزمان هم حرف میزدیم واقعا کنار اون بهم خیلی خوش میگذشت اون تنها کسی هست که میتونم دوستش داشته باشم بعد از غذا ظرف های یکبار مصرف رو انداختیم سطل آشغال ا.ت داشت لیوان ها رو میشست رفتم کنارش تا یکم آب بخورم یکمی از دسر شکلاتی گوشه لبش پخش شده بود داشتم نگاهش میکردم که دستاش رو خشک کرد و کنارم وایستاد
_چیزی شده
+تو خودم نبودم کلا چشام رو لباش قفل شده بود نمیدونم چی منو به سمتش کشید نزدیکش شدم و دستام رو انداختم پشت کمرش کنار لبش رو بوسیدم
_داشتم ظرف ها رو میشستم که تهیونگ کنارم وایستاد دستام و خشک کردم و بهش نگاه کردم و گفتم چیزی شده چیزی نمیگفت چشماش رو لبام قفل شده بود تا به خودم اومدم کمرم رو گرفت و منو سمت خودش کشید سرش رو نزدیک کرد و گوشه لبم رو بوسید هنوز توی شک بودم بدنم گرم شد الان دقیقا چه اتفاقی افتاد هنوز لباش رو برنداشته بود دستام ناخودآگاه سمت گردنش رفت ولی به خودم اومد یکمی هلش دادم عقب توی چشام نگاه کرد چشاش پر از نگرانی بود انگار ترسیده بود
و نگران بود هیچ کدوممون چیزی نمیگفت اینبار اون ازم دور شد و رفت پذیرایی بعد از برداشتن کتش از خونه رفت یکمی سر جام نشستم سعی میکردم انفاقات الان رو درک کنم من چم شده من چممممم شدههههههه چرا پسش نزدم چرا چیزی نگفتم چرااااااااااا
تهیونگ ویو
------
شرط ها
50 لایک
فقط لایک میخوام
۳۰.۲k
۱۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.