پارت۲۵
#پارت۲۵
#رمان#رمان_عاشقانه#رمان_بزرگسال
همین حرفم کافی بودتابیوافته ب جونم
ملافه روازروم برداشتوگوشه ای انداخت
قلبم ب قدی تندمیزدمیترسیدم ازجاش دربیاد
اکتای باحرکت سریعی گردنموبین لباش گرفتومک عمیقی بهش زد_عااححح
جونمی زیرلب گفتودستشوبردسمت سوتینم
تابخوام بفهمم چیشده ازوسط جرش داد
شوکه نگاش کردم ک مثل گرگ گرسنه ب سینه هام حمله کردیکیشوگرفت تودستشونوک اون یکیو داخل دهنش کرد
اهوناله ام دست خودم نبود بدجورحشری شده بودم موهاشوچنگ میزدم تابیشتربخوره
نالیدم_اومم بخورممه ی مامانتو مال توعه عااحح
انقدحالم خراب بودنمیفهمیدم چی میگم
اکتای پرازشهوت التشو ازروشورت ب بهشتم مالیدوگفت
_اوفف میخورم مامان کوچولوی سکسیم
بعدازچندمین ک شرط میبستم نوک سینه هام زخم شده دست از خوردن برداشتوپایین تر رفت بوسی ب شکمم زدومابین پاهام نشست
خیره نگام کردچشای خماموبهش دوختمولباموگازگرفتم
دوباره وحشی شدواینبارشورتموجردادو ازپامودراوردش
خواستم جلوشوبگیرم ک اون کارونکنه ک زبون داغشولای بهشتم گذاشت
_آههههههه لعنتییی
_جون واسم ناله کن ارمغان صداتودوس دارم
زبونشوازبالاتاپایین بهشتم میکشیدکل اب لاشولیس میزد
مابین لیس زدن حرف میزدودیوونه ام میکرد_چقداب انداخته واسه من انقدخیس کردی این تپل صورتیت واسه کیرمنومیخواد ارععع
_اعااحح ارععع لعنتی بخورششش دارم میمیرم
بااشتیاق تن تن زبونشومیکشیدلای تپلموباصدا لیس میزد
تواوج بودم فهمیدودست نگه داشت شاکی نگاش کردم ک خندید
_بایدبامن ارضاشی
باچشای گردشده نگاش کردم ک شورتشوکشیدپایین ومن برای اولین بار اون هیولای لای پاشوبااون رگای برجسته اشودیدم
لعنتی این برهه تو من جرمیخورم ک
انگارازنگاهم فهمید ک اومدخوابیدروم سنگینیشودوس داشتم اروم نالیدم ک التشواروم گذاشت روبهشتم
وای چقد داغونرم بود
اروم اروم گذاشتش لای پاموباابم خیسش کرد
تن تن میمالیدبهش
داشتم ازلذت میمردم ابم کل تختوخیس کرده بود
دستشوازروالتش برداشتوکامل خوابیدروم لباشو تویه حرکت قفل لبام کردو عمیق لب میگرفتیمواکتای التشو لای پام حرکت میدادومیشه گفت لاپایی میزد
بعدازدقایق طولانی لرزیدموهمزمان باهم ب اوج رسیدیموتقریبا ازحال رفتیم حتی نای تکون خوردن نداشتم ک فهمیداومدجلوتوبغلش بلندم کرد
بی حال نگاش کردم
_کجامیریم
بوسه ای ب لبام زد_میبرمت حموم بشورمت
سرموگذاشتم روسینه اش رفت داخل حموم اتاقش
اروم منوگذاشت رو زمینو دوش ابوبازکرد
#رمان#رمان_عاشقانه#رمان_بزرگسال
همین حرفم کافی بودتابیوافته ب جونم
ملافه روازروم برداشتوگوشه ای انداخت
قلبم ب قدی تندمیزدمیترسیدم ازجاش دربیاد
اکتای باحرکت سریعی گردنموبین لباش گرفتومک عمیقی بهش زد_عااححح
جونمی زیرلب گفتودستشوبردسمت سوتینم
تابخوام بفهمم چیشده ازوسط جرش داد
شوکه نگاش کردم ک مثل گرگ گرسنه ب سینه هام حمله کردیکیشوگرفت تودستشونوک اون یکیو داخل دهنش کرد
اهوناله ام دست خودم نبود بدجورحشری شده بودم موهاشوچنگ میزدم تابیشتربخوره
نالیدم_اومم بخورممه ی مامانتو مال توعه عااحح
انقدحالم خراب بودنمیفهمیدم چی میگم
اکتای پرازشهوت التشو ازروشورت ب بهشتم مالیدوگفت
_اوفف میخورم مامان کوچولوی سکسیم
بعدازچندمین ک شرط میبستم نوک سینه هام زخم شده دست از خوردن برداشتوپایین تر رفت بوسی ب شکمم زدومابین پاهام نشست
خیره نگام کردچشای خماموبهش دوختمولباموگازگرفتم
دوباره وحشی شدواینبارشورتموجردادو ازپامودراوردش
خواستم جلوشوبگیرم ک اون کارونکنه ک زبون داغشولای بهشتم گذاشت
_آههههههه لعنتییی
_جون واسم ناله کن ارمغان صداتودوس دارم
زبونشوازبالاتاپایین بهشتم میکشیدکل اب لاشولیس میزد
مابین لیس زدن حرف میزدودیوونه ام میکرد_چقداب انداخته واسه من انقدخیس کردی این تپل صورتیت واسه کیرمنومیخواد ارععع
_اعااحح ارععع لعنتی بخورششش دارم میمیرم
بااشتیاق تن تن زبونشومیکشیدلای تپلموباصدا لیس میزد
تواوج بودم فهمیدودست نگه داشت شاکی نگاش کردم ک خندید
_بایدبامن ارضاشی
باچشای گردشده نگاش کردم ک شورتشوکشیدپایین ومن برای اولین بار اون هیولای لای پاشوبااون رگای برجسته اشودیدم
لعنتی این برهه تو من جرمیخورم ک
انگارازنگاهم فهمید ک اومدخوابیدروم سنگینیشودوس داشتم اروم نالیدم ک التشواروم گذاشت روبهشتم
وای چقد داغونرم بود
اروم اروم گذاشتش لای پاموباابم خیسش کرد
تن تن میمالیدبهش
داشتم ازلذت میمردم ابم کل تختوخیس کرده بود
دستشوازروالتش برداشتوکامل خوابیدروم لباشو تویه حرکت قفل لبام کردو عمیق لب میگرفتیمواکتای التشو لای پام حرکت میدادومیشه گفت لاپایی میزد
بعدازدقایق طولانی لرزیدموهمزمان باهم ب اوج رسیدیموتقریبا ازحال رفتیم حتی نای تکون خوردن نداشتم ک فهمیداومدجلوتوبغلش بلندم کرد
بی حال نگاش کردم
_کجامیریم
بوسه ای ب لبام زد_میبرمت حموم بشورمت
سرموگذاشتم روسینه اش رفت داخل حموم اتاقش
اروم منوگذاشت رو زمینو دوش ابوبازکرد
۷۹۷
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.