شب از آنجایی شروع میشود

شب از آنجایی شروع می‌شود 
که موهایت را باد 
دانه دانه پریشان می‌کند
و ناگهان 
دستم را سرنوشت از گریبانت 
رها می‌کند 

#حبیب_نکیسا
دیدگاه ها (۶)

چقدر صدای آمدنِ پاییزشبیه صدای قدم های تو بودملتهب، مرموز، د...

آسمانِ شبهای پایــــیزحسابش با همه ی شب ها فـــــرق دارد..."...

مترسک را دار زدند به جرم دوستی با پرنده ..!!!که مبادا تاراج ...

بسکه رنجاندی دلم را لب فرو بستم زشعربعدازین حرف مرا در انجمن...

هرکه در خلوت شب از همه بیدارتر است دلش از زخم زبان خسته و ت...

دست هایت #روسری را از وسط تا می کنداین مثلث در مربع سخت #غوغ...

رفیقباد بهاریست می آیدمی نوازد، می رقصدمی خواند، می سازدمانن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط