تک پارتی شوگا🥺❤️🩹....
تک پارتی شوگا🥺❤️🩹....
ازاینکه یه روز دیگه بیدار شم متنفر بودم، این زندگی نبود که من میخواستم تا چه حد تحمل بد رفتاری هاشو داشته باشم تنها دلیلی که میاره اینکه«سرم شلوغه» این باعث نمیشه من اذیت شم امشب باید همه چیو بهش بگم صدای کلید اومد مطمئن شدم که خودشه به سمت پذیرایی رفتم
هی جین: های بلاخره اومدی خیلی دیر نیست؟!
یونگی: دیره که دیره چیکار کنم کارامه دیگه«سرد»
هی جین: ولی نبایدم کارات باعث بشه من بخوام اذیت بشم
یونگی: خفه شو دیگه «این جمله با یک سیلی به هی جین تموم شد»
هی جین: اولین باری نبود که این اتفاق میفته حتا دیگه اشکی هم ندارم بخوام گریه کنم پس اون همه عشقه یونگی کجاستتتت؟؟
یونگی:
این روزا همش توی شرکت یه چیزی میشه و اعصاب برای ادم نمیمونه بیشتر از هروقتی هی جین گیر میداد این روزا خیلی روش دست بلند میکردم ولی واقعا دسته خودم نبود فردا براش برنامه ریختم ازش معذرت خواهی کنم..
هی جین: دیگه اشکی تو چشمام نمونده، خسته شدم از این زندگی این رفتاری نبود که من انتظار داشتم لباسامو پوشیدمو به جای که میخواستم رفتم به بالای یک پل رفته بودم کم کم مردم جمع شدن داد میزدند که اینکارو نکنم ولی دیگه فایده ای نداشت چشامو رو همه چی بستمو پریدم صدای دادهای مردم توگوشم بود «باورم نمیشد راحت شدن از دردای زندگیم انقدر حسه خوبی داشته باشه»
یونگی: از بیمارستان باهام تماس گرفتن.. بدون اینکه چیزی بفهمم رسیدم...
دکتر: شما همراه این خانم هستین
یونگی: بلههه تروخدا بگید چی شد«گریه»
دکتر: متاسفم..
یونگی: گریه هام بلندتر شد چشمم به هی جین افتاد که داشتن روش ملافه ی سفیدو مینداختن
نهههه تروخدا نرو از پیشممم معذرت میخوامممم هی جینن«گریه های خیلی بلند»
دوماه شده که دیگه هی جین پیشم نیست توی این مدت خیلی پژمرده شده بودم هیچ وقت خودمو نمیبخشم من باعث مرگه هی جین شدم
تااخر عمر بااین گناه زندگی میکنم❤️🩹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گایز خودم میدونم خیلی بد شده
نیازی به گفتن نیس! 🖤
حمایت 🙃؟
ازاینکه یه روز دیگه بیدار شم متنفر بودم، این زندگی نبود که من میخواستم تا چه حد تحمل بد رفتاری هاشو داشته باشم تنها دلیلی که میاره اینکه«سرم شلوغه» این باعث نمیشه من اذیت شم امشب باید همه چیو بهش بگم صدای کلید اومد مطمئن شدم که خودشه به سمت پذیرایی رفتم
هی جین: های بلاخره اومدی خیلی دیر نیست؟!
یونگی: دیره که دیره چیکار کنم کارامه دیگه«سرد»
هی جین: ولی نبایدم کارات باعث بشه من بخوام اذیت بشم
یونگی: خفه شو دیگه «این جمله با یک سیلی به هی جین تموم شد»
هی جین: اولین باری نبود که این اتفاق میفته حتا دیگه اشکی هم ندارم بخوام گریه کنم پس اون همه عشقه یونگی کجاستتتت؟؟
یونگی:
این روزا همش توی شرکت یه چیزی میشه و اعصاب برای ادم نمیمونه بیشتر از هروقتی هی جین گیر میداد این روزا خیلی روش دست بلند میکردم ولی واقعا دسته خودم نبود فردا براش برنامه ریختم ازش معذرت خواهی کنم..
هی جین: دیگه اشکی تو چشمام نمونده، خسته شدم از این زندگی این رفتاری نبود که من انتظار داشتم لباسامو پوشیدمو به جای که میخواستم رفتم به بالای یک پل رفته بودم کم کم مردم جمع شدن داد میزدند که اینکارو نکنم ولی دیگه فایده ای نداشت چشامو رو همه چی بستمو پریدم صدای دادهای مردم توگوشم بود «باورم نمیشد راحت شدن از دردای زندگیم انقدر حسه خوبی داشته باشه»
یونگی: از بیمارستان باهام تماس گرفتن.. بدون اینکه چیزی بفهمم رسیدم...
دکتر: شما همراه این خانم هستین
یونگی: بلههه تروخدا بگید چی شد«گریه»
دکتر: متاسفم..
یونگی: گریه هام بلندتر شد چشمم به هی جین افتاد که داشتن روش ملافه ی سفیدو مینداختن
نهههه تروخدا نرو از پیشممم معذرت میخوامممم هی جینن«گریه های خیلی بلند»
دوماه شده که دیگه هی جین پیشم نیست توی این مدت خیلی پژمرده شده بودم هیچ وقت خودمو نمیبخشم من باعث مرگه هی جین شدم
تااخر عمر بااین گناه زندگی میکنم❤️🩹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گایز خودم میدونم خیلی بد شده
نیازی به گفتن نیس! 🖤
حمایت 🙃؟
۴۹.۱k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.