سلوم بشیا واقعا ویسگون متن رمانمو باز نمیکرد الان دوتا پا
سلوم بشیا واقعا ویسگون متن رمانمو باز نمیکرد الان دوتا پارت میزارم ساعت ۶ میام دوتا پارت دیگه هم میزارم کامنت هم بزارین لدفا
✭ستارگان عاشق✭
پارت➒➌
❄بکهیون❄
چانیول:هی هی چرا رفتی تو فکر.پکر شدیا_هان؟اُه،یاد یه خاطره ای خنده دار افتادم&من میشناسمت اگه یه خاطره ی خوب باشه حتما تعریف میکردی،پس ناراحت کننده بود_میشه بیخیال شی؟&نه,میگم من فهمیدم دیشب چیشده_چی؟&تو خوابت ناله میکردی و میگفتی ته یون ازتو بدش میاد و تو دیدی سوهو اونو بوسیده_همینارو فقط شنیدی؟&آره.آهی کشیدم.معلم آهنگ سازی اومد تو///
✮سویونگ✮
_یونا واقعا حس بدیه من از اون پسر بدم میاد،توقع داری بهش بچسبم$گفتم که این انتقامه_کاش مجازاتم این بود اون برده ی من بود اون شرطو لغو میکردم$تو آدم بشو نیستی.*سویونگگگگ.برگشتم ته یون اومد سمتم،یونا یه جوری نگاش کرد انگار که ته یون کار بدی کرده باشه_چیه*تو واقعا قصد داری این راهو ادامه بدی؟با این پسر بگردیو باهاش قرار بزاری؟رالطه با پسرو دوس داری؟
$جوری حرف نزن که انگار خودت اینکاره نیسی ته یون اونی*چی؟مگه من...چیکار کردم.یونا پوزخند زد:هیچی اونی منو ببخش.با تعجب نگاشون میکردم، راهشو کشیدو رفت._نگران من نباش من از پس خودم بر میام*فقط چون نگرانت بودم دارم دخالت میکنم.لبخند شیرینی زدو رفت.
✿هیومین✿
کتابمو برداشتم و داشتم میزاشتم تو کیفم.یه آب نبات گذاشتن رو میزم سرمو اوردم بالا سهون با لبخند نگام کرد&بریم؟
با چشمم دنبال شی وون گشتم،با چشمای ترسناکش نگام کرد،نمیخواستم بلایی سر سهون بیاد_سهونی من الان میام باید برم یه جایی برو همون جای همیشگی زودی میام.&کجا میری؟_با یکی کار دارم برو دیگه&باشه.از کلاس رفت بیرون.سرمو انداختم پائین کیفمو گذاشتم رو میز و گوشیمو از جیب کتم در اوردم.دنبال شماره جیون میگشتم.یهو کیفم پرت شد زمین.کل وسایلام ریختن بیرون.سرمو اوردم بالا.شی وون رو بروم بود.آب دهنمو قورت دادم.جانگ کوک و وی تو کلاس بودن.دوتاشون نگامون میکردن.آب دهنمو قورت دادم و خم شدم تا وسایلمو جمع کنم.کتابامو جمع کردم و انداختم تو کیفم.زیپشو بستم.اومد جلوم.کفشاشو دیدم.سرمو اوردم بالا.با یه لبخندی که گوشه لبش بود نگام کرد.بلند شدمو از کنارش رد شدم.از کلاس اومدم بیرون و تند تند پله هارو اومدم پائین.سویون جلو در بود._سویون...سویون,#بله؟ نامه مچاله شده ای که خاکیم بود رو از تو کیفم دراوردم._لطفا اینو بده به جیون#باهاش دعوا کردی؟_اون باهام قهره ممنون میشم بهش بدی#هیومین_بله؟#آلبوم جدیدمون آماده س کار نوشتن آهنگ تموم شد_بدون مشورت با من نوشتین؟#حس کردم زیاد حالت خوب نیس_باشه حتما میخواین بگین نباید آهنگم بخونم؟#نه تو یکی از خواننده های اصلیه مایی فردا بیا استودیو ساعت ۶_باشه.#هیومین ناراحت شدی؟_نه خوب تو راس گفتی.#یه چیزی بگم ازم دلخور نمیشی؟_نه بگو #بهتره به یه....روانشناس مراجعه کنی. انگار که به یه زبون دیگه بهم گفته باشه دیوونه._توهم مثل بقیه فکر میکنی؟#نه عزیزم فقط باید یه کاری درمورد کابوسات کرد.نمیشه که تا آخر عمر انقد زجر بکشی_پیشنهاد خوبیه خودت باهام میای؟#کی؟_امروز بعداز ظهر#شرمنده م باید تمرین کنم_اوکی درکت میکنم من دیگه میرم.از در اصلی اومدم بیرون.دیگه وقت ناهار بود کل کلاسا تموم شده بود,رفتم همون جای همیشگی یه نیمکت تو یه جای خلوت با یه درخت پشتش که الان برگاش ریخته.&بلاخره اومدی؟رومو برگردوندم سهون با یه لبخند دلنشین داشت نگام میکرد.نمیدونم چرا انقد نگران بودم.با اینکه کنارم بود بازم آروم و قرار نداشتم.میترسیدم یه روز از دستش بدم،شاید این یه عشق واقعیه من بلاخره تونستم بفهمم عشق چیه چجوریه.قلبم تند تند میزد.&هیومین حالت خوبه؟چند دیقه س همینجوری داری نگام میکنی.سرمو انداختم پائین_نه
#loverstars
✭ستارگان عاشق✭
پارت➒➌
❄بکهیون❄
چانیول:هی هی چرا رفتی تو فکر.پکر شدیا_هان؟اُه،یاد یه خاطره ای خنده دار افتادم&من میشناسمت اگه یه خاطره ی خوب باشه حتما تعریف میکردی،پس ناراحت کننده بود_میشه بیخیال شی؟&نه,میگم من فهمیدم دیشب چیشده_چی؟&تو خوابت ناله میکردی و میگفتی ته یون ازتو بدش میاد و تو دیدی سوهو اونو بوسیده_همینارو فقط شنیدی؟&آره.آهی کشیدم.معلم آهنگ سازی اومد تو///
✮سویونگ✮
_یونا واقعا حس بدیه من از اون پسر بدم میاد،توقع داری بهش بچسبم$گفتم که این انتقامه_کاش مجازاتم این بود اون برده ی من بود اون شرطو لغو میکردم$تو آدم بشو نیستی.*سویونگگگگ.برگشتم ته یون اومد سمتم،یونا یه جوری نگاش کرد انگار که ته یون کار بدی کرده باشه_چیه*تو واقعا قصد داری این راهو ادامه بدی؟با این پسر بگردیو باهاش قرار بزاری؟رالطه با پسرو دوس داری؟
$جوری حرف نزن که انگار خودت اینکاره نیسی ته یون اونی*چی؟مگه من...چیکار کردم.یونا پوزخند زد:هیچی اونی منو ببخش.با تعجب نگاشون میکردم، راهشو کشیدو رفت._نگران من نباش من از پس خودم بر میام*فقط چون نگرانت بودم دارم دخالت میکنم.لبخند شیرینی زدو رفت.
✿هیومین✿
کتابمو برداشتم و داشتم میزاشتم تو کیفم.یه آب نبات گذاشتن رو میزم سرمو اوردم بالا سهون با لبخند نگام کرد&بریم؟
با چشمم دنبال شی وون گشتم،با چشمای ترسناکش نگام کرد،نمیخواستم بلایی سر سهون بیاد_سهونی من الان میام باید برم یه جایی برو همون جای همیشگی زودی میام.&کجا میری؟_با یکی کار دارم برو دیگه&باشه.از کلاس رفت بیرون.سرمو انداختم پائین کیفمو گذاشتم رو میز و گوشیمو از جیب کتم در اوردم.دنبال شماره جیون میگشتم.یهو کیفم پرت شد زمین.کل وسایلام ریختن بیرون.سرمو اوردم بالا.شی وون رو بروم بود.آب دهنمو قورت دادم.جانگ کوک و وی تو کلاس بودن.دوتاشون نگامون میکردن.آب دهنمو قورت دادم و خم شدم تا وسایلمو جمع کنم.کتابامو جمع کردم و انداختم تو کیفم.زیپشو بستم.اومد جلوم.کفشاشو دیدم.سرمو اوردم بالا.با یه لبخندی که گوشه لبش بود نگام کرد.بلند شدمو از کنارش رد شدم.از کلاس اومدم بیرون و تند تند پله هارو اومدم پائین.سویون جلو در بود._سویون...سویون,#بله؟ نامه مچاله شده ای که خاکیم بود رو از تو کیفم دراوردم._لطفا اینو بده به جیون#باهاش دعوا کردی؟_اون باهام قهره ممنون میشم بهش بدی#هیومین_بله؟#آلبوم جدیدمون آماده س کار نوشتن آهنگ تموم شد_بدون مشورت با من نوشتین؟#حس کردم زیاد حالت خوب نیس_باشه حتما میخواین بگین نباید آهنگم بخونم؟#نه تو یکی از خواننده های اصلیه مایی فردا بیا استودیو ساعت ۶_باشه.#هیومین ناراحت شدی؟_نه خوب تو راس گفتی.#یه چیزی بگم ازم دلخور نمیشی؟_نه بگو #بهتره به یه....روانشناس مراجعه کنی. انگار که به یه زبون دیگه بهم گفته باشه دیوونه._توهم مثل بقیه فکر میکنی؟#نه عزیزم فقط باید یه کاری درمورد کابوسات کرد.نمیشه که تا آخر عمر انقد زجر بکشی_پیشنهاد خوبیه خودت باهام میای؟#کی؟_امروز بعداز ظهر#شرمنده م باید تمرین کنم_اوکی درکت میکنم من دیگه میرم.از در اصلی اومدم بیرون.دیگه وقت ناهار بود کل کلاسا تموم شده بود,رفتم همون جای همیشگی یه نیمکت تو یه جای خلوت با یه درخت پشتش که الان برگاش ریخته.&بلاخره اومدی؟رومو برگردوندم سهون با یه لبخند دلنشین داشت نگام میکرد.نمیدونم چرا انقد نگران بودم.با اینکه کنارم بود بازم آروم و قرار نداشتم.میترسیدم یه روز از دستش بدم،شاید این یه عشق واقعیه من بلاخره تونستم بفهمم عشق چیه چجوریه.قلبم تند تند میزد.&هیومین حالت خوبه؟چند دیقه س همینجوری داری نگام میکنی.سرمو انداختم پائین_نه
#loverstars
۱۱.۵k
۲۸ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.