سلومی مجدد عاقا کامنا کمه/:
سلومی مجدد عاقا کامنا کمه/:
قبلنا ۵۰ تا بود الان ۵ تا/:
اگه بازم کم باشه قهر موکونمااااا
✬ستارگان عاشق✬
پارت ①④
✭جیون✭
چیک چیک دوربینا،صدای خبر نگارا که تند تند سوال میپرسیدن،همه چی هنوز برام مبهم بود._خواهش میکنم من هیچی نمیدونم لطفا برید.دستمو گذاشتم رو سرمو در اتاقو بستم.ایون جونگ هنوز داشت به هیومین زنگ میزد ولی گوشیش خاموش بود.کیوری هم هی با تلفن به کمپانی زنگ میزدو حرف میزد.بورام هم دعا میکرد.۵ ساعت بود که هیومین و شی وون غیب شده بودن سهونم بدجوری صدمه دیده بهش آرامبخش تزریق کرده بودن._من نمیفهمم آخه آخه الان چیکار کنیم.صدای آژیر ماشین پلیسا سکوت مدرسه رو شکسته بود.سویون:وای به کلی اینو یادم رفته بود.یه کاغذ مچاله شده پر خاکو بهم داد._این چیه؟ #هیومین خواست اینو بهت بدم _الان میگییی؟ #شرمنده _کی بهت داد؟ #بعد آخرین کلاس.امروز _باشه. نامه رو باز کردم برخلاف سایز کوچیکش یه عالمه نوشته توش بود.(جیون عزیزم،تو بهترین و با معرفت ترین دوست دنیایی و من میتونم تنها به تو اعتماد کنم 〈کل ماجرای اونشب تو جنگل و بعد شب مهمونی و خوابایی که میدید رو تعریف کرد〉شی وون قصد اذیت کردن منو داره اگه بلایی سرم اومد از اینا استفاده کن. میدونم شاید اخلاقم عوض شده و تورو رنجونده شرمنده م.لطفا بیا مثل قبل باشیم.امشب تو اتاق باید باهام صمیمی باشیا!دوستت دارم)
گریه م گرفت چرا من انقدزود درموردش قضاوت کردم؟_دختره ی دیوونه،احمق،روانی تو الان کجایی.با مشت میکوبوندم به سینه م و گریه میکردم.اون ۴ تا با تعجب نگام میکردن.بورام:جیون خوبی؟ کیوری:چی اون تو نوشته بده ببینم._نه فقط برای منه میتونم فقط یه قسمتشو بگم.ایون جونگ:بگو .لای هق هقام گفتم:شی وون اذیتش میکرده.آزارش میداده ایون جونگ:حدسم درست بود که اون پسر مشکوکه.
_اگه بلایی سر هیومین بیاره چیکار کنیم؟
❂سهون❂
چشامو آروم باز کردم.یه
دیوار سفید فقط میتونستم ببینم.با یه لامپ مهتابیه روشن.به سمت راستم نگاه کردم یه سرم بود با یه پنجره با پرده های آبی.انگار شب بود،یاد امروز افتادم(_عوضی ولش کن&تو یکی خفه شو. دستمال گذاشت جلو دهن هیومین یهو بدنش شل شد شی وون ولش کرد افتاد زمین._زندت نمیزارم &هه.یه مشت زدم تو صورتش و یقه شو گرفتم._تو فک کردی کی هستی هااان؟برای چی اومدی لعنتی از کجا پیدات شد؟&اینش دیگه به تو مربوط نیس.هلم داد.دونفر از پشت منو گرفتن._تویه ترسویی.رفت سمت هیومین.&سهون خودت خواستی که انقد پست بشم.هیومینو بلند کرد_بهش دست نزن آشغااااال.زور میزدم که از دست اون دوتا فرار کنم ولی نمیشد.یه پوزخند زد&دیگه این دخترو نمیبینی دلم برات میسوزه_کثاااااااااافت من تورو میکشمممممم.تو هیچی نیستییییییییی ییم شی ووووون&بعدا میبینیم کی هیچی نیست.ادبش کنید._ولم کنید عوضیا ولم کنیییید.شی وون رفت هیومینم برد.از شدت خشم کل بدنم میلرزید.دست و پا میزدم تا ولم کنن.انداختنم زمین.و هی با لگد میزدن.فقط میخواستم برم جلوی اونو بگیرم.دردو حس نمیکردم.هیچ راهی نبود که بتونم برم)من انقد ضعیف بودم که نتونستم از اون دختر محافظت کنم.سرمو از دستم جدا کردم.دست راستم باند پیچی شده بود و دردو تو پاهام حس میکردم.دور سرم هم باند پیچی شده بود.خودمو به در رسوندم و درو باز کردم.دی او و سوهو و لوهان جلو در بودن,سوهو:بیدار شدی._هیونگ لطفا بزار برم.دی او:کجا؟ _باید دنبالش بگردم هیومین در خطره.لوهان:۶ ساعته پلیسا دارن میگردن نتونستن.تو میتونی؟خدا رو شکر جاییت نشکسته وگرنه دیگه نمیتونستی برقصی._رقص؟ رقص چه دردم میخوره اون آدم پست فطرت هیومینو برد جلو چشمای من.سوهو:متاسفم سهون برو و استراحت کن._هیونگ تو خودت عاشق شدی؟ میدونی عشق چیه؟ هیچی نگفت فقط تو چشمام نگاه کرد._پس نشدی.دی او:سهون برو تو باید تا فردا اینجا بمونی,تا حالت بهتر شه._چطور میتونم؟دراز بکشمو استراحت کنم؟وقتی نمیدونم چه بلایی سر عشقم اومده؟الان درچه حاله؟ لوهان:آخه میخوای کجا دنبالش بگردی؟مگه میدونی کجاس؟
هیچ جوابی نداشتم هر بلایی سر هیومین بیاد همش تقصیر منه بی عرضه س.همش تقصیر منه...
#loverstars
قبلنا ۵۰ تا بود الان ۵ تا/:
اگه بازم کم باشه قهر موکونمااااا
✬ستارگان عاشق✬
پارت ①④
✭جیون✭
چیک چیک دوربینا،صدای خبر نگارا که تند تند سوال میپرسیدن،همه چی هنوز برام مبهم بود._خواهش میکنم من هیچی نمیدونم لطفا برید.دستمو گذاشتم رو سرمو در اتاقو بستم.ایون جونگ هنوز داشت به هیومین زنگ میزد ولی گوشیش خاموش بود.کیوری هم هی با تلفن به کمپانی زنگ میزدو حرف میزد.بورام هم دعا میکرد.۵ ساعت بود که هیومین و شی وون غیب شده بودن سهونم بدجوری صدمه دیده بهش آرامبخش تزریق کرده بودن._من نمیفهمم آخه آخه الان چیکار کنیم.صدای آژیر ماشین پلیسا سکوت مدرسه رو شکسته بود.سویون:وای به کلی اینو یادم رفته بود.یه کاغذ مچاله شده پر خاکو بهم داد._این چیه؟ #هیومین خواست اینو بهت بدم _الان میگییی؟ #شرمنده _کی بهت داد؟ #بعد آخرین کلاس.امروز _باشه. نامه رو باز کردم برخلاف سایز کوچیکش یه عالمه نوشته توش بود.(جیون عزیزم،تو بهترین و با معرفت ترین دوست دنیایی و من میتونم تنها به تو اعتماد کنم 〈کل ماجرای اونشب تو جنگل و بعد شب مهمونی و خوابایی که میدید رو تعریف کرد〉شی وون قصد اذیت کردن منو داره اگه بلایی سرم اومد از اینا استفاده کن. میدونم شاید اخلاقم عوض شده و تورو رنجونده شرمنده م.لطفا بیا مثل قبل باشیم.امشب تو اتاق باید باهام صمیمی باشیا!دوستت دارم)
گریه م گرفت چرا من انقدزود درموردش قضاوت کردم؟_دختره ی دیوونه،احمق،روانی تو الان کجایی.با مشت میکوبوندم به سینه م و گریه میکردم.اون ۴ تا با تعجب نگام میکردن.بورام:جیون خوبی؟ کیوری:چی اون تو نوشته بده ببینم._نه فقط برای منه میتونم فقط یه قسمتشو بگم.ایون جونگ:بگو .لای هق هقام گفتم:شی وون اذیتش میکرده.آزارش میداده ایون جونگ:حدسم درست بود که اون پسر مشکوکه.
_اگه بلایی سر هیومین بیاره چیکار کنیم؟
❂سهون❂
چشامو آروم باز کردم.یه
دیوار سفید فقط میتونستم ببینم.با یه لامپ مهتابیه روشن.به سمت راستم نگاه کردم یه سرم بود با یه پنجره با پرده های آبی.انگار شب بود،یاد امروز افتادم(_عوضی ولش کن&تو یکی خفه شو. دستمال گذاشت جلو دهن هیومین یهو بدنش شل شد شی وون ولش کرد افتاد زمین._زندت نمیزارم &هه.یه مشت زدم تو صورتش و یقه شو گرفتم._تو فک کردی کی هستی هااان؟برای چی اومدی لعنتی از کجا پیدات شد؟&اینش دیگه به تو مربوط نیس.هلم داد.دونفر از پشت منو گرفتن._تویه ترسویی.رفت سمت هیومین.&سهون خودت خواستی که انقد پست بشم.هیومینو بلند کرد_بهش دست نزن آشغااااال.زور میزدم که از دست اون دوتا فرار کنم ولی نمیشد.یه پوزخند زد&دیگه این دخترو نمیبینی دلم برات میسوزه_کثاااااااااافت من تورو میکشمممممم.تو هیچی نیستییییییییی ییم شی ووووون&بعدا میبینیم کی هیچی نیست.ادبش کنید._ولم کنید عوضیا ولم کنیییید.شی وون رفت هیومینم برد.از شدت خشم کل بدنم میلرزید.دست و پا میزدم تا ولم کنن.انداختنم زمین.و هی با لگد میزدن.فقط میخواستم برم جلوی اونو بگیرم.دردو حس نمیکردم.هیچ راهی نبود که بتونم برم)من انقد ضعیف بودم که نتونستم از اون دختر محافظت کنم.سرمو از دستم جدا کردم.دست راستم باند پیچی شده بود و دردو تو پاهام حس میکردم.دور سرم هم باند پیچی شده بود.خودمو به در رسوندم و درو باز کردم.دی او و سوهو و لوهان جلو در بودن,سوهو:بیدار شدی._هیونگ لطفا بزار برم.دی او:کجا؟ _باید دنبالش بگردم هیومین در خطره.لوهان:۶ ساعته پلیسا دارن میگردن نتونستن.تو میتونی؟خدا رو شکر جاییت نشکسته وگرنه دیگه نمیتونستی برقصی._رقص؟ رقص چه دردم میخوره اون آدم پست فطرت هیومینو برد جلو چشمای من.سوهو:متاسفم سهون برو و استراحت کن._هیونگ تو خودت عاشق شدی؟ میدونی عشق چیه؟ هیچی نگفت فقط تو چشمام نگاه کرد._پس نشدی.دی او:سهون برو تو باید تا فردا اینجا بمونی,تا حالت بهتر شه._چطور میتونم؟دراز بکشمو استراحت کنم؟وقتی نمیدونم چه بلایی سر عشقم اومده؟الان درچه حاله؟ لوهان:آخه میخوای کجا دنبالش بگردی؟مگه میدونی کجاس؟
هیچ جوابی نداشتم هر بلایی سر هیومین بیاد همش تقصیر منه بی عرضه س.همش تقصیر منه...
#loverstars
۷.۹k
۲۸ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.